نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم


♥ اَلسَّلامُ عَلیــکَ یــا بَـقیـَــهَ الله فی اَرضِــه ♥

از خـــدا
فقــــط تــــو
برای زمیـــن
باقــــی مانـــده ای
بـرگـــــرد ...

بایگانی

۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

ای خوشا دل کاندر او از عشق تو جانی بود...

بسم الله...

هوالغاىب.


شبهای جمعه زاىرا 

از همه جای عراق 

خودشون و میرسونن تا کربلا

عاشقی میکنن 

دور اربابشون میگردن 

هر کی یه جور

هرکی یه مدل 

فقط عشقه که بین همه مشترکه 

عرب ها دم دمای صبح 

همونجا تو حرم 

یا بین الحرمین 

کنار اربابشون چشمی روی هم میزارن

استراحتی میکنن 

چقدر شیرینه این خواب 

وقتی همه وجودت آروم گرفته کنار معشوق

چقدر شیرینه دور ارباب گشتن و آروم شدن

چقدر شیرینه کنارش بودن و نفس کشیدن

یابن الحسن (عج الله تعالی فرجه الشریف) 

آخ که اگه میدیدیمت 

آخ که اگه میومدی 

آخ که اگه بودی 

چقدر شیرین بود کنارت زندگی کردن

چقدر دلچسب بود دور تو گشتن

چقدر همه دلامون آروم میگرفت 

حضرت یار 

حضرت درمان

حضرت صاحب...

     بنمای رخ به دردمندی 

             تا بر سر کوت جان فشاند...


قرار دل بیقرار من باش...

بسم الله...

هوالمعشوق.


میگفت آدم اگه واقعا عاشق بشه

دیگه کارش تمومه 

دیگه حالش خوب نمیشه

دیگه دلش آروم نمیگیره... 

راست میگفت

تا دست هات

تو دست های معشوق نباشه

تا نگاهت خیره به نگاهش نباشه

هر روز بیقراری و

 آروم نمیگیری...


 مثل دل من

   که بدون تو 

  آرام نمیگیرد

  ح س ی ن جان.... 


همان گدای قدیمی که داشتی،داری...

بسم الله...

هوالمحبوب.


چند روزیه 

مهمون ناخونده خونه مون شدن

پناه آوردن  به این خونه

و به رسم مهمون نوازی

رحم کردیم بهشون تا خدا هم 

به ما رحم کته....

میگفت حیوون و که اهلی کردین

خونگیش کردین

باید تا همیشه

آب و غذاش و بدین

چون از در این خونه 

دیگه جایی نمیره...

یاد خودم افتادم 

امام رضا جانم

نوکرت و که اهلی کردی 

دلش و با حرمت آروم کردی 

برات کربلاش و دادی 

از در خونه ت 

دیگه جایی نمیره.

آخ که اگه راهش ندی 

آخ که اگه آب و دونه بهش ندی 

آخ که اگه نبینتت....

      ❤ ❤❤❤

میلادت مبارک حضرت سلطان 

امام مهربان

شاه خراسان

دریاب نوکرهات و 

که جز شما کسی و ندارن....

  هر چند تو را ضامن آهو خوانند

        ای ضامن صد قافله دل ادرکنی...


مرا هزار امید است و هر هزار تویی...

بسم الله...

هو الناصر.


کاش بیایی 

کاش آمدنت را 

هدیه میدادی به من.

حالا که نیستی 

و چشمانم کورند از دیدنت

به دعای خیری 

دستانم را پر کن

دلم را آرام کن

یابن الحسن 

یا مهدی (عج الله)... 

    بگو که سهم من از عشق غم نیست

             بگو می آیی و دیگر ستم نیست...


درد با دست تو درمان بشود خوبتر است...

بسم الله...

هوالمحبوب.


تحویل بگیر دلی را 

که هوایی اش کرده ای 

بگو به جز حزیم تو 

درمان دردهایش را 

کجای دنیا چاره کند؟ 

بگو به جز نگاه تو 

چاره ی دلتنگی هایش چیست؟؟ 

ایها الرىوف 

ایها السلطان 

بگو نیاید 

بگو برود همانجا.... 


  از بس گناه کرده ام آقا، دگر به من...

«شش گوشه» که هیچ، رخصت «مشهد» نمی دهی؟


ماییم و سینه ای که در آن ماجرای توست...

بسم الله...

هوالمحبوب.


گفت میدونی چرا 

به امام رضا میگن انیس النفوس؟

چون زود با هر دلی انس میگیره... 

میشه مونس هر دل بیقراری و

آرومش میکنه...

حالا دلی که سالها باهات انس گرفته 

میخواد بیاد به دیدنت

راهش میدی سلطان؟ 

تو روزهای تولد خودت 

تو شبهای تولد اون...

به غیر از شما مگه کی و داره

که محرم دلش باشه و 

مرهم دردهاش؟؟ 

میشه روز تولدش کنارش باشید؟

نگاه مهربونتون و هدیه بدید، 

دعای خیرتون و بدرقه راهش کنید؟ 

و مثل همیشه 

سوغاتی 

برات کربلای ارباب.... 

میشه راهش بدی سلطان؟؟؟ 


  دل، ز تنگی سینه راه دیده را چون یافت

       قطره قطره خون گردید، ذره ذره بیرون شد... 


جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش...

بسم الله...

هوالمعشوق.


عاشق که شب و روز ندارد 

اما 

امان از شب های جمعه و

هوای حرم...

امان از دلتنگی و بیقراری اش 

امان از تمنای آغوش ارباب مهربان

برای باریدن دنیایی از  دلشوره ها و 

دلنگرانی ها

امان از دل عاشقی 

که جز در پناه تو 

آرام نمیگیرد 

ارباب....

       علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد

            مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را...


ای بهترین فاطمه ها بعد فاطمه...

بسم الله...

هوالمحبوب.


در زیارت حرمت 

بغض عجیبی نهفته 

آنهمه محبت و مهربانی را

آنهمه زاىر و زیبایی را

بارگاهی پر از روشنایی را 

 که میبینی،  زیر لب با خودت میگویی:

کاش مادرمان هم حرم داشت...

و اگر پنهان نبودی و حرم داشتی مادر 

آه مادر... 

چه اشک ها که در آغوش مادرانه ات

میریختیم و آراااام میشدیم.

****

میلادت مبارک بانو

بانوی خوبی و مهر... 

    شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید

         طاقت نداشت تا به قیامت بایستد... 


دوباره دست امیری طناب را حس کرد....

بسم الله...

هوالمحبوب.


غریب مدینه 

شیخ الاىمه 

حضرت صادق (علیه السلام)

انگار مادری بودن رسم تمام شما اىمه بقیع است

وقتی که روضه ات

تکرار قصه ی کوچه و آتش و در میشود....

و ما تمام زندگیمان را به شما مدیونیم 

 شیعه بودنمان را

 روضه های حضرت ارباب را

و اشکی که در روضه میریزیم و

دلهایمان آرام  میگیرد...

آری 

تمام هستی مان را مدیون شماییم. 

 ان شاالله 

به زودی در صحن و سرایتان

مجلس روضه میگیریم

آقا جان.


مادری بودی و

 فهمیدی که در کوچه چه شد 

بی سبب نیست که قبرِ تو کنار ِحسن است...


دل بی تو به جان آمد....

بسم الله...

هوالناصر.


خودت فرمودی 

«لا یُکَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»

در وسع ما چه دیدی 

که در تقدیرمان 

این همه دوری 

این همه فراق 

این همه انتظار نوشته ای خداجان؟ 

کمی کوتاه بیا 

طاقت این همه درد را نداریم. 

         آنقدر منتظرم در ره شوق 

               که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است...