نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم


♥ اَلسَّلامُ عَلیــکَ یــا بَـقیـَــهَ الله فی اَرضِــه ♥

از خـــدا
فقــــط تــــو
برای زمیـــن
باقــــی مانـــده ای
بـرگـــــرد ...

بایگانی

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

گلِ لیلا، علی

بسم الله...

هوالمعشوق.



دستِ خودمان نبود

تا به خودمان آمدیم

دیدیم

پائینِ پای تو 

برای علی اکبرتــ

دل از دست داده ایم...

             ****** 

دل که از دست میدهی 

قرار که از کف میدهی 

اختیار زندگی ات دست ِ معشوق است

اختیارِ اشک ها و لبخند ها

اختیار غم ها و شادی ها ...

             *******

حالا دل‌ِ  ما دستِ شماست

و زندگی‌مان 

به ضریح شش گوشه ے تو و

نگــاهِ علی اکبرت گره خورده است.

دریاب ما را

که جوانی ‌مان را

به جوانیِ جـوانِ تـــو سوگند داده ایم 

ارباب...



ای سرا پا همه خوبی همه خیــر ...

بسم الله ...

هوالمعشوق.


میگویم :
یٰا مَنْ أَرجــوهُ لِکُلِّ خَیْــر
میگویی :
«کُلِّ خَیـْـر فی بابِ الحُسین علیه السلام»
میگویم :
أبکی لِفِــراقِ الحُسیــن ...


دلت به حالم میسوزد
 ڪربلا   نصیبم میکنی.


و من دوباره زائر شده ام

زائرِ کربلا

زائرِ نجف

زائرِ تــو

زائرِ خــدا....



تو پایانِ هر آرزوی منی ...

بسم الله...

هوالمعشوق.


هنوز هم بعد این همه وقت

دلم برای دیدنت شور میزنه

برای دوباره اومدن و

به تــو رسیدن .

پُرم از دلشوره و بیقراری 

درست مثلِ اولین بار

اولین قـــرار...


تو تکراری ترین آرزوی منی

که هیچ وقت  تکراری نمیشی

یاحسین...


به هواے حرم اتـ میگذرد ایامم...

بسم الله...

هوالمعشوق.


درد چیز خوبیه

اگه درمونش تو باشی

اصلا مگه 

دردی هست 

که تو درمونش نباشی

ح‌س‌ی‌ن جــان ...


تو بهترین رفیقمی ارباب ....

بسم الله...

هوالمعشــوق.


گفتــ هیچ فکر کردید 

چی شده بین این همه آدم

خدا ماها رو راه داده تو خونه ش..؟


شاید 

دیده خسته تر و بیچاره تر از ما کسی نیست

سه روز پناهمون داده توی خونه ش

تا یه کم از بار گناهامون کم بشه...


با خودم میگم 

اینکه بینِ این همه آدم

هر چند وقت یه بار

من و راه میدی حرم اتــ

حتما خستگی و بیچارگیم و دیدی

میدونی به جز،خودت کسی و ندارم

میدونی هیچ جایی جز کربلا ی تو حال من و خوب نمیکنه 


مثلِ بارونی که تو اوج آلودگی هوای زمستون میباره

انگار خدا دلش به حال بنده هاش سوخته باشه

انگار دیگه همه چی از حد نهایتش گذشته باشه و

به مرز هشدار و خط قرمز رسیده باشه


طاقت منم که طاق میشه

اوضاعم که به حالت بحرانی میرسه 

خط قرمز پریشونی رو که رد میکنم

دستِ دلم و میگیری 

میبری تا حرمت

دلم و آروم میکنی 

دردام و تسکین میدی 

تا برای یه مدت دیگه 

دور از تو 

دور از حرم اتــ

بتونم درد های بیشتری رو تحمل کنم


تو همیشه بودی

همیشه هستی 

همیشه هوام و داشتی 

هوای من و

که جز خودت کسی و ندارم

ارباب 

اربابِ خوبم ...