بهـــونه ....
- جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۵ ق.ظ
بسم الله ...
این روزهـــا با خـــودم میگویم :
تو هـــم برای خودت امامــــی داری
کسی که در زمان ِ تو حاضـــر است
کسی که بتوانی به او تکیـــه کنی
چشم ـ دلت را باز کن
امام ِ تو حاضر است
همین جا
کنار تـــو
در شهر و دیارِ تـــو
با او درد و دل کن
حرفهایت را به او بزن
من که شمـــا را نمیبینم اما میدانم
شما هم مرا میبینی و هم صدایـــم را میشنوی
پس میگویم :
دلــــم بهانه ات را میگـــیرد آقــــــا ...
بیــــا تا همــــه بدانند ما هم صاحبی داریم
ما هم مولایی داریم
من جایی را ندارم که به دنبالت بگردم
تو بیـــا و من را پیدا کن ...
من هــــوایت را کرده ام آقــــا
همین !
- ۹۳/۰۹/۱۴