آغـــوش ...
- چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ
بسم الله ...
خـــدایا سرده این پایین ، از اون بالا تماشا کن
اگه میشه فقط گاهی ، خودت قلب منو "هــا" کن
به خاطر همه ی لحظه هایی که دلت و شکوندم ...
به خاطر همین الان که دارم دلت و میشکونم
که دل ِ امام زمانم و میشکونم
که پایِ رفاقتم با حسینت وای نستادم
من ازت معذرت میخوام
اما من تو رو به مهربونی و معرفتت میشناسم خـــدا
تو حق داری من و به بدی گناهم مؤاخــــذه کنی
اما منم بخشندگی و مهربونیت و به روت میارم
خدا یا من و به خاطر گناهِ دلــــم عذاب نکن ...
خودت قانون ِ دل ِ آدمات رو میدونی ...
میدونی که از پسش بر نمیان
هیشکی از پسِ دلِش بر نمیاد
جز خودت ....
خدایا خودت دلم و آروم کن ...
خدایا خودت برام یه کاری کن
خدا یا یــه کُـــن بگو تا فیکــــون بشه ...
خدایا فقط یه لحظه اراده کن ...
اراده کن تا تموم شه این شبای بیقراری
خـــدایــا ؛ بین به جز خودت
از هیشکی کاری بر نمیاد برایِ این دل ِ نا آرومم
خدایا من و ببخـــش
من و ببخش و آرومـــــم کن
بعضی وقتا بیــــا این پایین
یه کم بغلم کن
در گوشم بگو اون چیزی و که میدونی دلـــم و آروم میکنه
اینجا سرو صدا زیاده
همه جا هیاهو شده
آدما دارن ازت دور میشن...خیـــــلی دور
اینجا دود همه ی شهر و گرفته
من صدات و نمیتونم بشنوم
من سرم و که بالا میگیرم نمیتونم ببینمت
تو بیا توی قلـــبِ من
بیا دوباره جای ِ خودت و پیدا کن
بیا بزار صدات بهم برسه
بزار حرفات و گوش بدم و آروم شم....
بگو گاهی که دلتنـــگم، ازاون بالا تو می بینــــی
بگو گاهی که غمگینم ، تو هم دلتنگ و غمگینـی
- ۹۳/۱۱/۰۱
دیگه حتی همه دنیــــا ، به این دوری نمی ارزه
تو اون بالا من این پایین ، دو تایی مون چرا تنها؟
اگـــه لیلا دلش گیره ، بگـــو مجنون چرا تنــها !؟
بگو گاهی که دلتنـــگم، ازاون بالا تو می بینــــی
بگو گاهی که غمگینم ، تو هم دلتنگ و غمگینـی
خدایا،من دلم قرصه کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت که حتی روز،،،روشن نیست
کسی اینجا حواسش نیست که دنیا زیر چشماته
یه عمـــره یادمــــون رفتـــه زمیـــن دار مکافاته ....
فراموشم میشه گاهی که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینــــجا بازم پیــــش تـــــو برگردم
خدایــــا...وقت برگشتن یه کـم با من مـــدارا کن