لحظه های بی تو ...
- جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۳۶ ب.ظ
بسم الله ...
* چندگاهیست وقتی میگویم:
«و فی کل الساعة»
دلم می سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست
* وقتی می گویم:
«ولیا و حافظا»
احساس می کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده
و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است.
* وقتی می گویم:
«و قائدا وناصرا»
به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش می بندد.
* وقتی می گویم:
«و دلیلا و عینا»
یقین دارم که تو راهنما و ناظر اعمال منی.
* وقتی می گویم:
«حتی تسکنه أرضک طوعا»
یقین دارم که روزی حکومت تو بر زمین گسترده می شود
و همگی شاهد مدینه فاضله ات خواهیم بود.
* وقتی می گویم:
«و تمتعه فیها طویلا»
به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو
طعم عدالت را می چشند غبطه می خورم
* چندگاهیست دعای فرج را چندبار
می خوانم. تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد،
هم اشکم بریزد،
هم در جست و جویت باشم،
هم سرپرستم باشی،
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم. وهم احساس کنم
خدا در نزدیکی من است.....
و باز هم از ته دل مخلصانه
* می گویم :
'' اللهم عجل لولیک الفرج ''
****
این انتظار ، پُشتِ زمین را شکسته است
آقا تو شانه هایِ زمان را تکــــان بده
تنها به دستِ تو کمرش راست می شود
لطفی کن و دوباره خودت را نشان بده
- ۹۳/۱۱/۲۴