تو پناهم باش، آقا...
- يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ب.ظ
بسم الله ...
جز به دیدار حریمت دگرم مرهم نیست
هیچ کس غیر شما بر دل من محرم نیست
گاهی دلت نمیخواهد
دیروز را به یـــاد بیاوری
انگیزه ای هم برای فـــردا نداری ...
و حــال هم که ...
گاهی فقـــط دلت میخواهد
زانوهایت را تنگ در آغوش بگیری
و گوشه ای از گوشه ترین گوشه های دنـــیا
گریــه کنی ...
آهویی خســـته ام که میخواهم، یک قرار شکـــار...بگذاری
میکشی از هر طرف هر بی پناهی را به طوس
بچه آهو
بچه آهو
کرده ای انــگار خلق الله را ...
*****
وقتی احساس بی پناهی میکنی ...
وقتی هیچ کسی.. هیچ جایی و هیچ چیزی آرومت نمیکنه ...
فقط پناه میبری به حریم امام رئوف ...
چون خوب بلده تو همون نگاه اول چه جوری مرهم باشه برای همه ی دردهات...
و من چقدر لحظه شماری کردم برای این روزها..
برای دوباره دیدنت
برای دوباره نفس کشیدن تو هوای حرمت...
چقدر دلـــم برات تنگ شده امام رضا
چقدر هر بار کلی بغض نشکسته دارم که فقط کنار تو میشکنه ...
چقدر دلــم به تسکین ِ دست مهربونت احتـــیاج داره ...
دل تو دلم نیست برای اومدن
برای چشم تو چش شدن ِ لحظه ی اول با گنبدت
برای تکونای پرچمت
که وقتی پرچمت تکون میخوره یعنی داری میبینیم و حواست بهم هست...
و همیشه حواستون بهم بوده ..
و همیشه هوام و داشتید...
و هیچ وقت دستِ خالی برم نگردوندید...
همیشه هوام و داشتید که وقتایی که دیگه هیچ جایی برام نمونده
تو بهترین جایِ دنیــا پناهم دادید...
تو بهشت ِ خودتون
تو مشـــهد الرضا ...
این بار هم مثل همیشه...
با کلی امید میام...
با دستهایی خالی که میدونم خالی بر نمیگرده ...
با رویی سیاه
سیاه از گنـــاه
اما ...
دور مران از در و راهــــم بده ...
وقتی احساس بی پناهی میکنی ...
وقتی هیچ کسی.. هیچ جایی و هیچ چیزی آرومت نمیکنه ...
فقط پناه میبری به حریم امام رئوف ...
چون خوب بلده تو همون نگاه اول چه جوری مرهم باشه برای همه ی دردهات...
و من چقدر لحظه شماری کردم برای این روزها..
برای دوباره دیدنت
برای دوباره نفس کشیدن تو هوای حرمت...
چقدر دلـــم برات تنگ شده امام رضا
چقدر هر بار کلی بغض نشکسته دارم که فقط کنار تو میشکنه ...
چقدر دلــم به تسکین ِ دست مهربونت احتـــیاج داره ...
دل تو دلم نیست برای اومدن
برای چشم تو چش شدن ِ لحظه ی اول با گنبدت
برای تکونای پرچمت
که وقتی پرچمت تکون میخوره یعنی داری میبینیم و حواست بهم هست...
و همیشه حواستون بهم بوده ..
و همیشه هوام و داشتید...
و هیچ وقت دستِ خالی برم نگردوندید...
همیشه هوام و داشتید که وقتایی که دیگه هیچ جایی برام نمونده
تو بهترین جایِ دنیــا پناهم دادید...
تو بهشت ِ خودتون
تو مشـــهد الرضا ...
این بار هم مثل همیشه...
با کلی امید میام...
با دستهایی خالی که میدونم خالی بر نمیگرده ...
با رویی سیاه
سیاه از گنـــاه
اما ...
دور مران از در و راهــــم بده ...
- ۹۳/۱۲/۲۴