چـرا غـانـی
- پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ب.ظ
بسم الله...
شهــر شد بی تــو چــراغانــی و نــور افشــانی
بــینِ مــا فاصــــله هـــا را تــــو فقــط میــــدانی ...
نگاه کن به کوچه ها
خیابان ها...
ببین هنوز نیامده چه غوغایی کردی
چقدر حال همه خوب است
چقدر بهانه ی به دنیا آمدنت خوب است
چقدر امشب کوچه ی ما زیبا شده بود
چقدر گل
چقدر گلاب
چقدر عود
چقدر اسپند...
نگاه کن چه مهربان شده اند همه
سر راهمان را میگیرند و با اصرار
با شربت و شیرینی کاممان را شیرین میکنند...
چشمانمان را که خوب باز کنیم میبینیم....
وقتی تولدت بهانه ای میشود برای این همه زیبایی
برای مهربان شدن اهالی این دیار
روزی که خودت را نشانمان دهی
چه گلستانی میشود دنیا...
و چقدر برای دلــم خــوب است
در این روزهای دوری و فـــراق
حتی برای چند روز
حتی برای چند ساعت
حتی برای چند لحظه
از این متفاوت شدن روزها
از این شیرین شدن لحظه ها
آرام بگیرد و با خودش زمزمه کند
تـــو میــای و همه دردامون دوا میشه
تـــو میـــای و دلا خونه ی خـــدا میشه...
تو میــای و دلــــم وا میشه....
و من چشم به راهت نشسته ام
تا تـــو بیایــی و حال همـــه ی ما را خوب کنی
بابای مهربانم
و ای کاش
زودتر آمدنت را به دنیا هدیه دهند...
- ۹۴/۰۳/۱۴