دستات و از دستم نگیر...
- يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ
بسم الله...
25.
همیشه همین طور بوده...
تا میای عادت کنی
تا میای دلبسته ش بشی
میبینی بساطش و جمع کرده و داره میره...
حالا تویی که باید دنبالش بری
تویی که باید دیگه رهاش نکنی
اون اومد کار خودش و کرد و رفت...
اومد و مهربونی کرد...
اومد و گفت تا الان هر کاری کردی بخشیدمت...
دیگه باهام رفیق باش...
اومد و دل همه مون و تکون داد ...
حالا نوبت توىه...
یه وقت نارفیقی نکنی
زیر حرفات نزنی
دستت و از دستش جدا نکنی
نری به سمت شیطون
محبت کس دیگه نیاد سراغت...
از این به بعد نوبت توىه که رفیق باشی و
پای حرفات وایستی
نوبت توىه که عاشقی کنی...
از همین الان دلم برای ماه مهربونت تنگ میشه
از همین الان دلم بهونه ت و گرفته
از همین الان که با بغض برات مینویسم خدا...
میترسم دستم از دستت جدا شه
میترسم دوباره رهات کنم و
باز تو غم و تنهایی هام غرق شم...
دستات و از دستم نگیر...
یـا مَن اَقــرَبُ اِلَیَّ مِن حَبــلِ الوَریــد ....
- ۹۴/۰۴/۲۱