میــلاد ...
- پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ق.ظ
هــو المعشــوق...
مسیـحِ چشــم تــو از ابتدا نجــاتم داد
همین که اسم تــو آمد خـــدا نجـاتم داد
نوشته اند مرا از ازل گــدای حســـین
چه خــوب قصه شـاه و گـدا نجـــاتم داد...
هر آدمی یک روز به دنیـا می آید
و روزی هم خواهد مُــرد
اما گاهی میشود دلی
روزی که میمیرد به خاک سپرده نمیشود
و شاید سالهای سال...
و به جز عشــق
هیچ چیزی در این دنیــا
قدرت زنده کردن دلی را ندارد ...
من از روزی که عاشــقت شدم به دنیـا آمده ام حسیـــن (ع)
از روزی که دلِ مـــرده ام را به دســتِ تـــو دادم
و تو با رفــاقـــتت
با محــبتـت
با مهــربانیــت زنــده اش کردی
رفیــــق خـــوبـم
من از روزی که عاشــقت شدم به دنیــــا آمدم
به دنیایِ تــو ...
و چه خــوب است وقتی که میفهمی
بیست و چند سال پیش
روز پنـــج شنبه
بیمارستان امام حسین را برای دنیا آمدنت ...
****
و حالا که مینویــسم
بیست و دوم مرداد ماه هزار و سیصد و نود و چهار
پنــج شنبه....
روز زیارتی مــولایــم...
و رفاقــتی که چنــد ساله شد...
و دلی که برای تکـــان های پرچــمت تنگ شده است
تکان های پرچمی که
دلِ مـــرا هم تــکان داد...
- ۹۴/۰۵/۲۲
که یک پنج شنبه را
کنار تو سر کنم
ح س ی ن ...