اما، شد...
- سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۱ ب.ظ
هــو المعــشوق...
گفـــتد عــطا
نمیشود، اما شـــد
بخشـــیده خــطا نمیشود، اما شـــد
گفتند به این
حسیــــن، حســـین گفـتن ها
... د ردِ تـــو دوا نمیشود، اما شــد
امشب یاد روزایی افتادم
که تو حسرت
کربلات میـســـوختم
که فقط سهم من
از هوای حــرمت
...شده بود نشستن پشت مرزهای شلمچه
اما بالاخره من
و هم راه دادی
سه سال پشت هم
ماه محرم
... کربلای ِخـــودت راهم دادی
گفتن هر کی بره
کربلا
ارباب آدمش
میکنه
من نمیدونم آدم
شدم یا نه
فقط میدونم
اون آدم سه سال قبل از رفاقتمون هم نیستم...
گفتن هر کی بره
کربلا
کامل میره و
ناقص برمیگرده
یه چیزی و
اونجا جا میذاره
یه تیکه از
وجودش رو
من دلـــم و
اونجا گذاشتم
یه وقت ردم
نکنی
دلــم و پس
نزنی و برگردونی بهم ...
گفتن دل به دل
راه داره
گفتن خواستی
ببینی چقدر پیش اربابت جا داری
ببین اربابت
چقدر پیش ِ تو...
اما
این و که
میشنوم دلم میلرزه
من که خیلی
عاشقتم
یعنی میشه شما
هم ...
گرچه بی معرفتیه
که بگم نه
اونی که رفاقت
کرده همیشه خودت بودی
اونی که
نارفیقی کرده.... من
امشب دلم
خیـــلی گرفته رفیق
دلم برات تنگ
شده
دلم هوایی شده
آخه بوی محرمت
داره میاد
نکنه محرم بیاد
و بره و من
نکنه راهم ندی
حرمت
بیا این دلی رو
که خودت هواییش کردی بگیر
خودت یه جوری
آرومش کن
خودت آروم کن
دلی و که بیقراره و
جز خودت پناهی
نداره
بهترین رفیقم
خیلی دلم گرفته
خیلی حالم
خرابه
یه بار دیگه
دستم و بگیر
سعی میکنم این
بار دست هات و رها نکنم
بزار یه بار
دیگه سعی کنم که آدم بشم...
یا رفیـقَ لا رفیـقَ لَه حــلالـم کن، اگـر
بین مـا بـار گنـاهـانم رفــاقـت را گرفـت ...
- ۹۴/۰۶/۱۷
هیچ وقت کربلاتو یادم نمیره آقا ...
هر چه من بدتر شدم ، تو بیشتر مهربانی کردی ...
حضرت مهمان نواز ...