امیــرِ عشــق ...
- جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ق.ظ
هـو المحــبوب...
خـبر دهیـد: که دریا به چشمه خـواهد ریـخت
خبــر دهید به یـاران، غدیـــر می آید...
خــمِ غدیـــر به دوش از کـــرانه ها مــردی
به آبـــیاری خاک کویــــر می آید....
وقتی که رحمـهُ لِلعالمین باشی
به جز رحمت و خیر برای امتت چیزی نمیخواهی
پس گفتید؛ علی(ع) بعد از من بین شما میماند
که آقا باشد
که مولا باشد
که سایه ی سرها باشد ...
کسی که این حرف و نشنیده گرفت
هم خودش رو از مغفرت خدا
هم رحمت شما
هم شیعه بودن مولاش محروم کرده...
و من اینجام که فریــاد بـزنم :
فقط حیــــدر....
فقـــط حیـــدر..... امیرالمـــومین است....
امـــیرِ عشـــق....
*****
سایه ی سرم
امشب گدای در خونه ت اومده و پشت در
انقدر در میزنه تا در و به روش باز کنی
تا بهش نگاه کنی...
گرچه در خونه ی شما همیشه باز بوده به روی همه
اما
در خونه ی علی (ع) رو زدن خیلی حال خوبی به آدم میده
مثل روزهای نجف
وقتی هر بار قبل از اومدن به حریمتون
دقُ الباب میکردیم
و به محض ورود
چشم تو چشم با ایوون طلا....
انگار به استقبال نوکراتون میاید و بهشون خوش آمد میگید...
بی سبب نیست که میگن
ایوان نجف عجب صفایی دارد...
شاید چون لبخند مولا به استقبال نگاه نوکرهاش اومده...
امشب به شوق دوباره دیدن بارگاه کبریاییتون
دقُ الباب میکنم...
غدیـــر آمد و من خواب دیده ام دیشب
کسی سراغِ منِ گوشه گیر می آید...
- ۹۴/۰۷/۱۰