حضـرتِ بـاران...
- سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۴۱ ق.ظ
هـو المعـشوق...
گفـته بـودم به کسی عشـق نخــواهم ورزیــد
روضـه خوان گفـت " حسین " تـوبـه ی من ریـخت به هـم...
بسم الله
عاشق که باشی
هر بار یک چیز را بهــانه میکنی
برای یاد کردن معــشوق
یک بار آب
یک بار باران....
فرقی نمیکند
دلت به هر بهانه ای هوایش را دارد
مثل دلِ عاشق من
که این روز ها
با هر بارانی
میـلرزد
میـریزد...
عجیب هوای عاشقانه ای راه انداخته
مُــحرمِ تــو
محــرمی که همراه پـاییـــز آمده
پایـیزی که وعـده ی دیدار دارند عاشقان با تــو
حضرتِ عشـق
حضـرتِ بـاران...
شب های دلتـنگی دگر بـاران نبـارد کاش
آری برای جـان سپردن دوری ات کافی است...
- ۹۴/۰۸/۱۹