من کسی نبودم، ولی تو باورم کردی...
- جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ق.ظ
بسم الله...
هو المعشوق.
نشسته ام بنویسم که غصه ها دارم
دوباره شوق سفر سوی کربلا دارم
نشسته ام بنویسم برایتان آقا
نشسته ام بنویسم فقط تو را دارم...
در مرزهای شلمچه
در حسرت کربلا بودیم
که به ما گفتند:
" اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از آن شوریده تر بی... "
یعنی فکر نکنید
شما دلتان برای شهدا تنگ شده است
و آمدید
بلکه شهدا دلتنگتان شده اند و برایتان
دعوت نامه فرستاده اند....
این روزها مدام با خودم زمزمه میکنم
اگر مجنون دل شوریده ای داشت....
ارباب
چه شد که نوکرت را پذیرفتی و راهش دادی؟
اصلا من کجا و عشق حسین ابن علی؟
عزیز حضرت زهرا
من کجا و شب جمعه ای کربلا؟
اصلا اگر خودت نمیخواستی کی عاشقت میشدم؟؟
****
و حالا بعد از یک سال و یکماه جدایی
که برای من
مانند صد سال و ده ماه گذشت
اربابم مهربانی کرد
و باز حال بد نوکرش را خرید
نوکری که 2 بار طعم جاماندگی اربعین را
در همین یکسال و یک ماه چشیده است...
اما
حرف وصال که میشود
باید تمام تلخی ها و سختی های فراق را
از یاد ببری
باید فقط پر باز کنی و
به سمت معشوق به پرواز دربیایی
باید فقط کنارش آرام بگیری و نفس بکشی...
اگر مهربانیت را ندیده بودم
مینوشتم که باور نمیکنم پایم به کربلا برسد
شب جمعه ات را ببیند
عطر سیب حرم ات را استشمام کند
بوسه بزند رد دستان مادرت را بر ضریح
اما
خیلی با مهربانی ات شرمنده ام کردی
خیلی زحمت من را کشیده ای
هوای دلم را داشته ای
بهترین رفیقم بوده ای
پس
در عین بی لیاقتی
لحظه شماری میکنم برای لحظه ی وصال و
آرام گرفتن در آغوشت...
خدا از سرت سایه ام را نگیرد
جز این هرچه را هم بگیرد....غمی نیست
ساعت نزدیک سه صبح
نمیدانم باز مینویسم یا نه...
شاید مطلب بعدی از نجف
شاید هم نه...
الحمدلله که روزی دل شکسته مان را دادند
گرچه بی لیاقتم اما
رسم کریم هاست
گدا را دست خالی رد نمیکنند
حلال کنید اگر
در این مدت تلخ نوشته های دل بیقرارم را خواندید
و به رسم رفاقت دعایم کنید
یا علی مدد...
- ۹۴/۱۰/۰۴