نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم


♥ اَلسَّلامُ عَلیــکَ یــا بَـقیـَــهَ الله فی اَرضِــه ♥

از خـــدا
فقــــط تــــو
برای زمیـــن
باقــــی مانـــده ای
بـرگـــــرد ...

بایگانی

تو مهربانتر از آنی که وصف بتوانم...

بسم الله... 

 هو المعشوق.


       من شدم عاشق تو یا تو شدی عاشق من؟

               لطف ارباب بہ نوکر چہ زیاد است زیـــاد...



بین الحرمین

همان جای همیشگی

نشسته است و فقط گریه میکند.

گریه ی درد

گریه ی دلتنگی

گریه ی شوق 

شوق رسیدن به معشوقی که 

عمری در فراقش بوده است

اما این گریه 

فراتر از شوق است 

گریه ی زایر بی پناهی است 

که آغوشی امن پیدا کرده و

تمام دردهایش را زار میزند.

گریه ی دل بیقراری که حالا

به یاد تمام روزهای دوری اشک میبارد.

آری این گریه جور دیگری است

فراتر از گریه است

میشود هق هق 

می افتد به زیر پای تو 

به زیر پای زایرانت

هر که او را میبیند

دلش برایش میسوزد

یکی همدردی میکند

یکی غذای تبرک میدهد

دیگری آرزوی روا شدن حاجت.

اما مگر به جز رسیدن به تو 

حاجت دیگری هم داشته 

که حالا 

درست روبروی تو 

آرزوی برآورده شدنش را داشته باشد؟

قدم های اول را برمیدارد

به سمت حرم

به سمت تو

در بین راه اما تو به او لبخند میزنی 

او اشک میریزد

شعر میخواند:

جااااان آقام... سنه قرباااان آقاااام

سیدنا، جااان آقام، جااان آقام...جان آقام.

راه میرود

می ایستد

و باز 

گریه می کند...

حالا 

وارد حرم شده است

زیارت

دیدار

یار

وصال

از پیش ضریحت که کنار میرود

دیگر خبری از آن اشک ها و هق هق ها نیست

حالا دلش را آرام کرده ای

آرامتر از آنی که توقعش را داشت...

همیشه قصه ی رسیدن هر عاشقی به معشوقش 

همین قدر گریه دارد؟

آغوش همه ی معشوق ها همین قدر دل را آرام میکند؟

یا فقط این معجزه ی پنجره های ضریح توست

که دلها را اینچنین رام خودش میکند؟

ارباب خوبم...

  دل را بـہ هـر ڪـس جـز تو دادن، رو سیـاهےستـــ

              باید براے تو فقـط تـا پـاے جـان رفتـــ....

 

  • نون والقلم

نظرات (۷)

  • عطر سیب یار
  • عکس نوشت :
    حرم 
    میلاد رسول مهربانی ها
    روز اول 
    بعد از زیارت حضرت یار...


    پاسخ:
    و چه زیباست 
    روبروی گنبدت
    وقتی پرچم تکان میخورد 
    آنجا باشی و بخوانی 
    جان آقاااام
    سنه قربان آقام...

    جانم فدات آقا...
    تبریک عید گفتن در کربلا هم لطفی دارد که نصیبتون شد...
    خوش به سعادتتون...
    التماس دعا
    پاسخ:
    خیلی ممنونم
    ان شاالله قسمت خودتون
    دعا گو بودم اگرقابل باشم.
    یا علی مدد

    قشنگ بود
    پاسخ:
    ممنون...

  • amirmahdi haghighi
  • سلام برای تبادل لینک مزاحم شدم.اگر مایل هستید در وبلاگ من به صورت خصوصی پیام بدید. ممنون از وبلاگ زیبای شما
    پاسخ:
    سپاسگذارم!

    او هم از کربلا آمده بود
    آمده بود خانه ما ؛ دیدنمان ....
    بعد
    هر چند دقیقه یک بار بی هوا شروع میکرد به خواندن :
    جااااان آقام .. سنه قربان آقام ...
    سید العطشان آقااااا .......

    افتاده بود روی زبان من ...
    هر چند وقت یک بار با خودم میگفتم
    جاااان آقا ... سنه قربان آقاااا ....

    خدا را چه دیدی ؟
    شاید یک روز من هم
    جااااان آقا ... سنه قربان آقاااا
    را در بین الحرمینش زمزمه کنم ....
    پاسخ:
    ان شاالله 
    حتما
    خیلی زود
    و مطمىن باشید اگر آن صحن و سرای زیبا را ببینید
    ناخودآگاه به هر زبانی که شده 
    همین ها را میگویید...
    و چه شیرین است لحظه ی اول...

    یا علی مدد

    چه میشه گفت

    وقتی حرف حسابه

    سربزنید
    پاسخ:
    ممنون
    به روی چشم...

    It's a shame you don't have a donate button! I'd without a doubt donate to
    this excellent blog! I guess for now i'll settle for book-marking and adding your RSS feed to my
    Google account. I look forward to new updates and will share this site with my Facebook group.

    Talk soon!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">