سر برای عشق ناچیز است در آیین ما...
- چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ق.ظ
بسم الله...
هوالمحبوب.
مانند " ابافضل" شدن فرض محال است
لکن همه ی هستی ما "زینب کبری" است...
به پیشواز قدومت بانو ؛
وقتی عاشق باشی
طاقت نداری کسی و که با همه وجودت دوست داری رو
تو رنج و سختی ببینی..
چه برسه به اینکه قرار باشه جلوی چشم خودت
مجروح و زخمی...
اگه قرار به انتخاب باشه، اول تو جون میدی
تا جون دادن عزیزت و هیچ وقت نبینی...
اما گاهی خدا میخواد که باشی و ببینی
مثل زینب سلام الله علیها که باید میموند
باید میموند و میدید.
همه قبل اربابشون رفتند
کسی طاقت نداشت باشه و اربابش و زخمی ببینه...
حالا فقط حسین مونده و زینبش...
حالا فقط دستهای گرم داداشه که قلب خواهر و آروم میکنه...
حالا زینب باید باشه و ببینه
باشه و برادرش رو
عشقش رو
رفیقش رو
آغشته به خون، تشنه لب و مجروح...
از بالای تل...
حالا زینب باید روایتگری کنه،
باید بشه پناه بچه ها...
*****
هنوز هم که هنوزه پناهگاه بچه هایی بانو
پناه جوونایی که پناه آوردن به حرم تو
گفتند کی گفته عباس نداری؟؟
ما عباست میشیم
ما قاسمت میشم
ما خودمون برات جون میدیم خانوم...
گفتند کی گفته حرمت نا امنه؟؟
تو هنوزم که هنوزه پناهی واسه ی ما...
گفتند کی گفته ما سایه ی سر نداریم؟
ما شما رو داریم که اسوه ی صبرید
اسوه ی مقاومت...
گفتند پناه ما باش بانو
گفتند و رفتند
رفتند و شما هم با نگاه مهربونت
با دعای خیریت
راهیشون کردی تا برسن به اربابشون
راهیشون کردی و از این منجلاب دنیا نجاتشون دادی...
میبینی بانو
هنوز هم بعد این همه سال
بعد این همه درد و سختی
پناهگاه شمایی...
راه نجات شمایی...
هنوز هم راه برای آسمونی شدن هست
اگر شما بخوای و دستمون و بگیری و پناهمون بدی...
ما به قصد پاسداری از حرم برخواستیم
شصت و نه بار از خودش اذن شهادت خواستیم...
- ۹۴/۱۱/۲۱