جز کوی تو دل را نبود منزل دیگر...
- يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۲۰ ق.ظ
بسم الله...
هوالمعشوق.
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
دل تو دلش نیس
دوست داره که این شبها اونجا باشه
کنار شما
قشنگی قصه ی دلدادگی به اینه که
بدونی با وجود همه ی فاصله ها و دوریها
معشوقت هم به یاد تو هست
هوات رو داره
حواسش هست که تو دلت اونجاست
اما دوری و نمیتونی کنارش باشی.
گفتن هر وقت تو یادش افتادی
بدون که اول اون یادت کرده...
***
دل تو دلم نیست
مثل بچه های کوچیک که تو رقابت با بقیه بچه ها
میخوان برای مادرشون... معلمشون، یا هر کس دیگه ای
خودشیرینی کنن و
بگن که چقدر اون آدم و دوست دارن
بیشتر از بقیه
دل منم طاقت نداره تا تولدت صبر کنه
میخواد حرف بزنه
میخواد بنویسه
گوش میکنی تا برات بگم؟
برات بگم که چقدر عاشقتم؟؟
برات بگم که چقدر دوست دارم؟
اصلا بگم از کجا شروع شد؟
چی شد که نوکرت و خریدی؟
من فقط سه سال حسرت کربلات به دلم بود
جایگزین اون سه سال دوری و بی لیاقتی
چهار سال من و زاىر کربلای خودت کردی
جایی که خیلیا حسرت یه بار رفتنش و دارن
آدم هایی که چند برابر من سن دارن
اما شما
حال خراب من کمترین رو خریدی
رفیق شبهای بی کسیم شدی
مرهم زخم های تنهاییم شدی
عشق زندگیم شدی
همه وجودم شدی
اربابم شدی
آقایی کردی
به این رو سیاه پناه دادی
حالا چرا عاشقت نباشم؟
چرا دل تو دلم نباشه
چرا همه ی فکر و زندگیم نباشی؟
تولدت مبارک آقای خوبم
بهترین رفیقم
دوای دردم
پناه عمرم
خوش اومدی به دنیای نوکری که فقط
شما رو داره...
کی در دل ما جز تو کسی را گذری هست
هم یاد تو بادا اگر آنجا دگری هست...
ساعت 2 نیمه شب
دو روز مونده تا تولدت
عزیزترینم
❤❤
- ۹۵/۰۲/۱۹