چله ی عشق شد آغاز، مدد کن ارباب...
- سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ب.ظ
بسم الله...
هوالمعشوق.
خیلی معتقد بود
عاشق یه دختر سنی شد
دختر هم خیلی دوسش داشت اما هیچ کدوم نمیدونستن.
یه دختر سنی دم بخت یه طرف و
یه پسر شیعه تک و تنها تو شهر غریب یه طرف دیگه
ایام محرم و صفر بود
به احترام اربابش پا پیش نذاشت
اما با ارباب معامله کرد
قرار شد تا آخر محرم و صفر
پای عهدش با مولاش بمونه و هیچ گناهی نکنه
آقاش هم اون و به خواسته دلش برسونه...
پای عهدش موند و حرفی با دختر نزد
نه لبخندی، نه نگاهی، نه گناهی...
اربابش هم جواب خوش عهدیش رو داد و
اون و به خواسته ی دلش....
❤ ❤ ❤
چهل روز مونده تا محرم
شما اربابی
آقایی
کریمی
هیچ کاری و بیجواب نمیزاری
دستمون و بگیر
چهل روز به عشقت گناه نکنیم و
پای عهد و پیمونمون بمونیم
میدونم که شما هم
دستامون و میگیری
حضرت معشوق
حضرت یار
حضرت ارباب...
- ۹۵/۰۶/۰۲