بیچاره تر از عاشق بی صبر کجاست؟
- پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸ ق.ظ
بسم الله...
هوالمعشوق.
بار آخری که از حرمش اومدم بیرون
بین الحرمین
روبروی گنبدش ایستادم و گفتم
ممنون که دوباره راهم دادی
آرزوی خیلیا بود که اینجا باشن
اما باز هم من و شرمنده کردی و
پناهم دادی...
من که دیگه روم نمیشه بیام
اما میدونی که چقدر دوست دارم بازم قسمتم بشه
میدونی که چقدر دلم برات تنگ میشه...
میدونم روسیاه تر از این حرفام
که بتونم دوباره حرف اومدن و باهات بزنم
که ازت بخوام راهم بدی
پناهم بدی...
گفتم خودت یه کاری کن که دوباره قسمتم بشه
خودت دعوتم کن
بزار شرمنده نباشم از اومدنم و
بگم خودشون خواستن...
حالا خواب دیدم که دعوتم کردی کربلا
اون هم شب جمعه...
شاید یه همچین شبی
توی خواب میدونستم که هنوز چند ماه از اومدنم نگذشته
نمیدونی که چقدر خوشحال بودم...
برای من
حتی خوابش هم شیرین بود.
دلم و خوش میکنم به همین خواب بعد از نماز صبح
که میگن تعبیر داره و
منتظر دعوتت میمونم
هر چقدر که طول بکشه
منتظر میمونم
چون جز در اون خونه
جایی برای رفتن ندارم
ارباب جان
ارباب خوبم....
هرچه باشم حُبّ مولا سربه راهم میکند
عاقبت عشق حُسین پاک از گناهم میکند.
- ۹۵/۱۱/۰۷