السلام ای عمه ی سادات، دستم را بگیر....
- جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۱۸ ب.ظ
بسم الله...
هوالمحبوب.
دل تو دلمون نبود
برای دیدار با مادر شهید مدافع حرم...
از راه دوری میومد
به خاطر دیدن ما
از شهر مقدس قم
از کنار حرم خانوم فاطمه معصومه سلام الله علیها...
قبل از رسیدنش چهره ش رو توی مستند پسر شهیدش دیده بودیم
چه آرامشی
چه ایمانی
چه تواضعی...
پسر یکی یه دونه ش رو تقدیم بی بی زینب کرده بود و
بالای سر پسر شهیدش
حتی یک قطره هم اشک نریخت...
مثل مادرهایی که قربون صدقه بچه های کوچیکشون میرن
نازش میکرد و باهاش حرف میزد...
***
ازش پرسیدیم
مادر
چی پسرت و شهید کرد؟
بدون مکث جواب داد
عشق...
گفت پسرم از بچگی خیلی عاشق اهل بیت بود
تمام محرم و صفر و ایام شهادت لباس سیاه تنش بود
لعن دشمن های حضرت علی علیه السلام هم ورد زبونش...
گفت میدونستم پسرم یه روز شهید میشه
اما فکر نمیکردم توی سوریه
فکر میکردم شاید توسط دشمنای مولا شهادتش رقم بخوره....
****
به حرفاش که خوب فکر کردم
با خودم گفتم
آدم اگه واقعا عاشق باشه
برای عشقش جون میده و
شهید میشه...
آره هیچ چیزی به جز عشق
نمیتونه آدم و شهید بکنه
درست مثل شهید مدافع حرم
شهید مهدی صابری
شهیدی که روز ولادت حضرت زینب
سیاه مشقی به اسم وصیت نامه نوشت و
از این دنیای فانی بی مروت دل کند و
در راه دفاع از عشق
جان به جان آفرین تسلیم کرد...
***
بانو
اگر قبولمان کنی و
ذره ای از عشقت را به وجودمان بچشانی
ما هم یک روز شهید عشق تو خواهیم شد....
ان شاالله.
❤❤❤
میلاد ت مبارک دل مادر
مبارک دل مولا
مبارک دل ارباب
مبارک دل حضرت صاحب العصر و الزمانمان باشد.
ما نمک خورده ی عشقیم.... به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم.... به زینب ، سوگند
- ۹۵/۱۱/۱۵