باید که سوخت ما را... زهرا نمیگذارد
- چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۴۸ ب.ظ
بسم الله...
هوالمحبوب.
میگفت خیلی خواب نمیبینه
اما
همین تعداد کم خوابهایی هم که میبینه
خیلی هاشون درسته و راست درمیاد
میگفت خیلی قبل از اینکه مشکل براش پیش بیاد
یه خوابی دیده بود
که با اسم یا فاطمه ی زهرا از خواب بیدار شده بود.
حالا درست همون مشکل
نزدیک ایام فاطمیه
اون و رسونده بود دفتر ما و
باقی ماجراها...
باقی ماجراها یعنی منی که
از روز تولدم شرمنده ی تو ام
شرمنده ی این اسم سنگینی که روم گذاشتن و
از پسش بر نیومدم.
باقی ماجراها یعنی منی که
از همون بچگی دلم بیشتر از 18 سال عمر نمیخواست.
باقی ماجرا ها
یعنی چشم امیدم
به فاطمیه هاییه که داره میاد و میره
که ان شاالله
یکی از همین فاطمیه ها
تو یکی از همین روضه ها
از داغ غمت
از شرمندگی اسمت
برات بمیرم مادر....
حَیّ_عَلی_العَزا
در سطح شهر بیرق و پرچم علم کنید
دارد عزای مادرمان می رسد ز راه....
- ۹۵/۱۱/۲۰
نا خو آگاه به یاد تو می افتم مادر:(