ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم....
- جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۳ ب.ظ
بسم الله...
هوالمنتظَـــر .
بعضے دردها هیچ گاه خوب نمیشوند
باید یاد بگیری تحمل ڪردنشان را
کشیدنشان را ...
دردِ دورے و بیخبرے از آن دردهایی ست ڪہ
حتی اگر روزی بیاید
که تمام شود همه ے شبهاے در بِ دری و فـــراق
باز هـــم
مثلِ زخـــمے عمیق
آثار تمامِ روزهای تنهایی و انتظار
جسمِ خسته ات را آزار خواهد داد
انگار انقـــدر خسته شده ای ڪہ دیگر
نفسی برایت باقی نمانده است
وصال میشود نوشدارو
اما
نوشدارویی بعد از مرگِ سهـــراب.
انتظارِ تــو اما
هم تلخ است و هم شیـــرین
شیرین است ، چونڪہ میدانی سرانجام دارد
و تلخ ، به خاطرِ همه ے ساعتهایی ڪہ
بدونِ حضور شما هـــدر میشود و
مےشد ڪہ باشیُ
در کنارت بهتـــرینِ ساعتها باشـــد.
وصالتان از جنسِ شفاست
از آن شفاهایی ڪہ
هم مرده زنده میکند و
هــم ، تمام دردهـــا را دوا
اما
میدانی
بعضے دردهــا هستند ڪہ هیچ گاه خوب نمیشوند
باید یاد بگیری تحمل کردنشان را
کشیدنشان را
که گاهے یاد نگرفتنی ترین کارِ دنیاست
ای وای اگر نیایی و
من پایِ دردهایـــم پیر شوم و بمیـــرم.
گفتند : هرآنڪہ غم دهد صبر دهــد
غم آمده ،پس تو ڪے مےآیی ای صبــــر؟
- ۹۶/۰۴/۲۳
قشنگ بود ...