سه ساله استــ ولے پیرِ راهِ عشق استــ او...
- چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۰۷ ق.ظ
بسم الله...
هوالمحبــوب.
اولین بار بود کہ میرفتم کربلا
خیلے جاها نرفتم
خیلی چیزا نفهمیدم
انگار فقط قدرِ یه خواب بود برام
که دهه اول محرم
توی کربلا باشم.
وقتی برگشتم
بعد چند وقت
کلیپ تزورونی کربلایی رو برام فرستاد
نزدیک اربعین بود
آتیشم زد
از اون موقع به بعد
این آتیش توی وجودمه ...
بعد از اون سال
خیلی کربلا رفتم
الحمدلله
اما هیچ وقت مشایه قسمت نشده...
هر بار که مسیر نجف تا کربلا رو میرفتم
دونه دونه ستون های بین راه و که میدیدم
حسرتِ مشایه برام زنده میشد...
از اون روز تا حالا
حسرت زیارت پای پیاده اربعیـــن
پنج ساله که به دلمه ...
حتی پارسال
وقتی فقط چند روز به اربعین از کربلا برگشتم
توی تمام مسیرِ برگشت
مداحی گذاشته بودم و گریه میکردم
با حسرت
به زائر هاے پیاده ے ارباب نگاه میکردم و
نه فقط دلم و
که تمام وجودم و میدیدم که زیر پاشون افتاده ...
حالا بعد چند تا سفر کربلا رفتن
راه و رسم دعا کردن زیر قبه رو یاد گرفتم
که بگم اربعین میخوام
اربعین پای پیاده میخواما آقا
همین امسالی که داره میادا
دیر نشه قربونت برم
میدونی که دیگه طاقت ندارم....
حالا بعد چند تا سفر کربلا رفتن
فهمیدم که جواز کربلاے هر سال و
کی میده و امضا میکنه
فهمیدم که زیر سایه ے خانم رقیه ام
فهمیدم که اگه نگاه اون نبود
من کجا و حرم ارباب...
نمیدونم این پست روزشماره یا نه
بعد پنج سال انتظار
وقتی قسمتت میشه مشایه
چی باید بنویسی و
چی باید بگی ؟
امــا
تو شب ِ شهادتت بی بی
دلم و راهی خرابه شام میکنم
همه ے وجودم رو بهت پیوند میزنم
همه ے وجودم رو
که از داغ غمِت
مثلِ همه ے وجــودِ خودت
خســته و دَرهـَـم شکسته استـــ
کـــاش
عاشقی رو یادم بدی،
بعدِ معشوق
رفتن و پر کشیدن رو...
وقتی که صاحب ما شمایید
باید که تو عاشقی هم
به شمــــا اقتدا کنیم
باید که مثل شما
برای اربابمون بمیریم
باید که حالمون خراب باشه این شبها
نفس هامون به شماره افتاده باشه ...
کاش یه نگاهی کنی و
ما رو براے فدایی شدن راهِ عشق
قبولمون کنی خانوم.
نذر کردم که اگر کرب و بلا قسمت شد
اربعیــــن ، جاے رقیــہ به زیارت بروم...
- ۹۶/۰۸/۰۳