یا مُجیبَ مَن لٰا مُجیبَ لَه ...
- چهارشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۱۵ ب.ظ
بسم الله...
هوالمعشوق.
دیدمش داره از وسط کوچه میاد
با عصا
با کمرِ خــم
حتی به سختی میتونه راه بره
این پیرزن مهربون
از دور دیدمش
سلام کردم
عجله داشتم که سوار ماشین بشم و برم
گفت صبر کن
اومدم تو رو ببینم
جا خوردم
انقدر سرعتش کم بود
که خودم رفتم سمتش
گفتم شاید مسیرش این طرفی بوده...
گاهی اوقات که سه شنبه ها میرم جمکران
نصفه شبها با هم برمیگردیم تا دمِ خونه ش
گفت اومدم ازت خداحافظی کنم
کی میری ان شاالله
تعجب کردم و گفتم ده روز دیگه ایشالا
نمیدونم از کجا شنیده بود
گفت پس تا قبل رفتنت میبینمت دوباره
دلم نیومد بگم نه
گفتم ان شاالله
سوار ماشین کردم و تا دم خونه ش رسوندمش
...........
با اینکه امسال بعد اینهمه کربلا اومدن
اولین باره که بی هیچ دردسری
همه چی جوره
اما...
پر ام از بیقراری
پر ام از دلشوره
دلشوره م از اومدن و مهمون نوازی تو نیست
که هزار بااار اومدم و
هزار باااار قبولم کردی
دلشوره م
از بدی خودمه
که هر سال میام و
حالــم بهتر نمیشه و
اونی نیستم که تو میخوای
که همه من و با تو میشناسن
دیگه کسی ازم نمیپرسه میری یا نه
فقط میپرسن کی میری ...؟؟
حالم از خودم بده
که نمک خوردم و نمکدون شکستم
اما...
میونِ این همه بیقراری
با خودم گفتم
دیگه تردید برا چی
که هنوز دستِ دلت نمیره پاسپورتها رو تحویل بدی
بر عکس پارسال که انقدر استرس ویزا رو داشتی ...
نشونه بیشتر از این میخوای از اربابت بگیری ؟
ارباب
یعنی دلت میخواد که من بیام؟
یعنی مزاحم نیستم ؟
جای اضافی نمیگیرم؟؟
ارباب
شبِ اخر محرمه
خودت خبر داری که هرکاری کردم نشد
این هیأت رقتن ها هم آرومم نکرد
نشد اونی باشم که تو میخوای
نشد،دلم و بسپارم دست خودت و ...
میشه دلم و آروم کنی
مــــُـدام دلم و آروم کنی
این دلِ بیقــــرارِ نا آروم رو
آخه کی به جز معشوق طبیب دلِ عاشقه
کی به جز معشــــوق
قرارِ بیقراریهای عاشقه
کی به جــز تــو
که مهربونتر از من به منی ...
ارباب
اربابِ خــوبم...
- ۹۷/۰۷/۱۸