بسم الله...
هو المعــشوق.
ره وا کنـــید قـافـله ســالار میــرسد
زینـــب برای دیـــدن دلـــدار میـــرسد ...
همیشه در راه عشــق
سختــی ها فـراوان است.
حتی اگـر قــرار باشد
برای رسیدن به معشـــوق
چــهل شبـانه روز
در مـیان لشکر دشمن
آواره ی بیابان ها باشی.
حالا بـانو
رسیده ای به معشــوق.
حالا بلنــد بخوان و ندبه کن.
حالا تمــام دردهـــایت را با او درمیـان بگـــذار...
یـک اربعــین برای تـو حیــران شدم حسـین
مانند گیسوی تو پریــشان شدم حســین
کوفـه به کوفـه کوچـه به کوچـه گـذر گـذر
قـاری شدی مفـسر قـرآن شدم حســین
تــو رفتی و کــنار خودم گریــه می کنم
دارم ســرِ مــزار خودم گریــه می کنــم
بسـم الله...
هـوالمعـشوق.
دلی که تنــگ میشود
دیـگر آرام و قــرار نـدارد
دیگر تـاب نمی آورد
از درون سینه
بیــرون میـزند و
روانه دیــار معشـــوق میـشود.
❤ ❤ ❤
دلــم راهـیِ کـویـت شده
در میان هر کــوچـه و برزن،
به زیر پـایِ زائـرانت افـتاده و
نفـس های آخــرش را میکشد
ح س ی ن
بسم الله...
هـو المعـشوق.
من
بـدون تــو
زنـده ام
نفـس میکشم
اما زنــدگی نمـیکنم
ح س ی ن
هوالمحبوب...
تو با چشـمان خـود پشت سر من آب می ریزی
تـو با دسـتان خود رد می کنی از زیـر قرآنم...
دلــم را آرام میکنم
دلـی را که تــو ضمانتش کردی...
صبــور باش دلـم
گِـره ای در کـار نیست
برای دسـتانی که
گِـره خورده به پنــجره ی فـولادِ او
فــولادی از جنـسِ مهــربـانی...
مگـر میشود
براتِ کربلایت را نداده باشند؟
مگـر میشود در حریــم حضرتِ سریعُ الرضـا
زانو زده باشی و
دسـتِ خـالی بـَرت گردانـده باشند
و رزقِ کــربـلایت را.....
صبـــور باش دلـم.
اگر گـریان به دیـوار حــرم تکیـه نمیدادم
کدامین کــوه طاقت داشت این حال پـریـشانم؟
ضمانتگاهت آقـا باعث آرامشم باشد
که هم چون آهــوی سرگشته ای از خود گریزانم...