نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم


♥ اَلسَّلامُ عَلیــکَ یــا بَـقیـَــهَ الله فی اَرضِــه ♥

از خـــدا
فقــــط تــــو
برای زمیـــن
باقــــی مانـــده ای
بـرگـــــرد ...

بایگانی

۳ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

بہ انتظارِ فصــلِ تــو تمام فصل ها گذشتـ...

بسم الله ...

هوالغائب.


دلــم ڪہ برایت تنگــ میشود

جاے خالے ات ڪہ بیقــرارم میکند

نبودنت ڪہ آتشــم میزند

امیدم ڪہ نااُمیــد میشود و

حســرتم ، انـــــدوه و 

انــــدوهم بســــیار

نرگس میخرم

که عطــــرش 

درمــانِ دردهــایم شود

بیخبر از همه جــا که دردِ فــــراق

جز با وصـــال معشـــوق

درمان نمے پذیرد.

 منِ خســـتہ چون ندارم ، نفسے قرار بے تو

     بہ ڪدام دل صبـــورے کنم اے نگـــار بے تــو

ره ِ صبـــر چون گزینم منِ دل بہ باد داده

      ڪہ بہ هیــچ وجه جــانم نکند قـــرار بے تـــو...


شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم

بسم الله...

هوالمعشوق .


امشب فقط بہ صداے دلــم گـوش ڪن

همیشہ ڪہ همہ ے حرفها گفتنے نیستــ

همیشہ ڪہ نمیشود سخن گفتــ

نمیشود نوشتــ

گاهی باید فقط برای فهمیدن حالِ دلی

به صدایش گوش کرد...

اصلا مگر میشود 

معشوقی چون تو 

از حالِ عاشق خبر نداشته باشد ؟

اصلا مگر میشود 

حال دلم را بدانی و

به دادش نرسی 

اصلا مگر میشود اربابـــ

اربــــاب خــــوبم ....


حسین جان؛

 حالا دوباره درد سرم را نگـــاه کن

     بال و پرم شکسته پرم را نگـــاه کن

 قلبم میان زمزمه فریاد میزند

      حالا دوباره عکس حرم را نگـــاه کن



اینجا نگاه ها به دستـــِ ڪریمِ توستـــ ...

بسم الله...

هوالمحبـــوب.

کمتر شبِ جمعه اے پیش میاد

حرمتــ انقــدر خلوت باشه

حرمے کہ براے ما حکم کربلا رو داره

اما دیشب

شبِ جمعه بود و

شب یلدا

دو روز مونده به تولدتون

انگار اختصاصی دعوت کرده بودید مهمون هاتون و

تا تو آرامش و خلوتی 

شب جمعه 

یه دلِ سیــر حرم امنِ شما رو

کربلاے ایران و زیارت کنن...

خواسته و ناخواسته

چند سالی هستــ 

ایام میلادتون

دعوتمون میکنید بہ حرم و

با همه ے روسیاهی پناهمون میدید و

ما هم شرمنده ے این کرامت و بزرگواری...

          .......

با صداے بلند داشت گریه میکرد

صداش از اون سمت ضریح میومد

مشخص بود جوونه

دلی ڪہ شب جمعه

شب یلدا 

پناه آورده به حرمت و

اینجوری هق هق گریه هاش بلنده

حتما خیلی درد داره

حتما خیلی پُره ...

که حالا با صداے بلند

تموم درد و دلاش و با کریمے که شما باشید

در میون میذاره.

اما گاهی 

نمیشه با صداے بلند گریه کرد

نمیشه به هق هق افتاد

اما شما 

اشکی که آروم روے گونه ها جاریه و

بغضی که آروم تو گلو میشکنه رو

بزارید به حساب اینکه یکی 

سفره ے دلش و فقط پیش شما باز کرده و

درمونش هم تو دستهای خودتونه

که همه چی و میدونید...


میلادتون مبارک

مبارک دل ما 

که خدا بهشت و نصیبمون کرده و

با یه سلام از حرم شما 

تا کربلا راهی میشیم.

یاسیدالکریم ؛

هر دمی از زمانه دلگیرم راه صحن تو پیش میگیرم 

ای قرار دل هوایی من مرحـــم زخم کربلایی من ...