بسم الله ...
هوالمعبود.
اسمت رو صدا میزنم
خــدا
جوابم و میدی و
دستام و میگیری
نه
تو جواب من و نمیدی
این منم که بعد سالها انتظارِ تو
بعد سالها مهربونی و
به پای من نشستن
اومدم سمتت و
جوابت رو میدم
و تو انقدر بزرگ و بخشنده اے
که اینهمه سال دوری و غفلت رو
به روی من نمیاری ...
راستی چقدر خوبه معشوق خدا بودن
معشوق کسی که خودش همه کاره عالمه
همه زمین و زمان رو رام و تسخیرش میکنی
و نه فقط خودت
که میخوای
همه زمین و زمان
عاشقش بشن و
ستایشش کنن
درست مثلِ سرور و سالار ما محمدﷺ
چه عشق قشنگیه
انقدر که دیگه
نمیشه عاشق رو از معشوق تشخیص داد
انفدر که همه چی بین شما رنگ و بوی خدا گرفته
رنگ و بوے تـــو
چه عشق قشنگییه
اون عشقی که فقط دوست داشتن باشه و پرستیدن
نه ترس جدایی و دلهره ے دلشکستن
خدایا عاشقم کن
عاشقِ خودت
من به تو پنـــاه آوردم.
بسم الله...
هوالمعبود.
عصر روز جمعه
مسجدی زیبا و بزرگ
در شلوغ ترین نقطه شهر
مسجد اما
خلوت و خالی از نمازگزار
رهگذران
با شنیدن صدای اذان
یکی یکی وارد مسجد شدند اما
خبری از نماز جماعت نبود
هر کدام
در یک سمت مسجد
نماز فرادی میخواندند...
همانجا بود که به خودم آمدم و
زیبایی صفوف پیوسته و به هم فشرده نماز جماعت را
از نگاه تو دیدم
درست مثلِ پدر و مادری که
دوست دارند
تمام فرزندانشان دور هم جمع بشنوند و
با هم باشند
تو هم
از کنار هم بودن مومنین
در صفوف فشرده نماز جماعت
اینگونه لذت میبری
برای همین است که
ایننهمه ثواب و خیر و برکت
خرجِ نمازهای جماعت کرده ای
ولو نماز جماعتی دو نفره .
برای تو
مهم
همین با هم بودن و
کنار هم بودن است....
راستی
در بین شلوغی شهر
درِ خــانه ے تـو
تنها دری است که همیشه به روی همه باز است و
تنها خانه ایستــ که
غرق در آرامش و امنیت است
انگار در خانه ات همه را به آغــوش کشیده ای ...
بسم الله...
هوالمعبود.
به تو فڪر میکنم
به بخشش ات در عینِ بزرگی
به مهربانی ات در عینِ اقتدار
به صلابت ات در عین دلرحمی
به تو فکر میکنم
به عشقی که تمامِ وجودت از آن سرشار است
عشقی که خودت
بارها و بارها به زبان آورده ای
«اگر بندگانم میدانسنتند من چقدر دوستشان دارند
از شدتِ این اشتیاق میمردند»...
و اگر نبود این عشق
و اگر تو اینگونه عاشق نبودی
کِی راهِ بازگشت به آغوشت
بعد از هر خطا
بعد از هر دلشکستن
بعد از هر آزار
اینگونه راحــت و همـــوار بود...
آغـــوشی که چنان
بنده ات را در آن پنـــاه میدهی که انگار
به جز عشق و معرفت و دلدادگی
هیچ چیز بینتان نبوده است ...
و اگر نبود این عشق
و اگر تو این گونه عاشق نبودی ....
وای به حالِ من و این دل
که دلِ خدای عاشقی چون تو را شکستیم و
از دوست داشتنت سوء استفاده کردیم و
به یادت نبودیم .
افسوس که چه روزهایی که در فـراق تو ،
در غفلتِ من سپری شد...
آرے عشق
همان سرمنشأ هستی است
دلیلِ بخشش و چشم پوشی عاشق است
و اگر نبود این عشق
و اگر تو اینگونه عاشق نبودی ....