بسم الله ...
هوالمنجی.
هر روزی که بی تو میگذرد
سخت و تلخ و دردناک است.
انتظار
فراق
تنهایی ...
تمـامِ دردهایی که در طاقتِ من نیست
من اما
روزها را
یکی یکی
به امید آمدنِ تــو
و به شوقِ دیدنت تحمل میکنم
من با تک تکِ نفس هایم
برای روزِ ظهور تــو زندگی میکنم ،
و میدانم
اگر امیدِ دیدارِ تو نبـــود
زندگی ارزشِ این همه رنج کشیدن را نداشت ...
برگرد و بیا ، دلتنگ دیدارم ، بغض شب تارم ،
من هرچه دارم از تو دارم
بر گرد و بیا ، آشفته مگذارم ، دوری و بی تو بیقرارم ....
بسم الله ...
هوالمحبوب.
از نجف
همیشه زود راهی میشیم به کربلا
نه اینکه هر کی نجف میره
حتما ڪربلا هم میره
نه اینکه نجف به کربلا نزدیک باشه ...
نه ...
که دعاے مولا
که نگاهِ مولا
دستامون و میگیره و
بدرقه میکنه تا کربلای حسین اش ...
مگه میشه روبروی ایوون طلای بابا زانو بزنیُ
تو آغوشش گریه کنیُ
بهت یه کربلا نده وُ
آرومت نکنه ...؟
بابا بهتر از هر کسِ دیگہ اے
هم درد بچه ش رو میدونه و
هم درمونش رو ...