بسم الله...
هوالمعشوق.
همه ی این شبهای بیقراری
به یه لحظه نگاه شیرینت میارزه
به یه لحظه آرامش بعد از زیارتت
به یه لحظه کنارت بودن
که اگه خدا مقدر کرده
آخر این حال خراب
نگاه شیرین تو باشه
من با همه ی وجودم این حال خراب و میخرم
که آخرش برسم به خودت
بهترین رفیقم
اربابم
***
مثل زینب (سلام الله) که نه
اما من هم گاهی عاشقانه
دوستت دارم و
بیقرارت میشوم
حضرت معشوق.
کاﺵ ﻣُﻠﮏ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺭﻫﺎ
ناﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ به ﺷﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﮔﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ...
بسم الله...
هوالمعشوق.
گفته بود بسترش را
به زیر آفتاب پهن کنند
لحظات آخرش بود
میخواست مثل حسین اش
مجروح و تشنه لب شهید بشود،
زینبی که ظهر عاشورا
همانجا روی تل جان داد.
زینبی که بعد از عاشورا
روزی هزار بار با خاطرات کربلا
و از غم دوری برادرش شهید شد.
حالا وقتش رسیده که بعد از یکسال جدایی
به وصال معشوق اش برسد...
حسین جان؛
جان میدهم به بستر مرگم در آفتاب
مثل تن به خاک بیابان رهای تو....
بسم الله...
هوالعلی.
دوست دارم بخوانمت بابا
دوست دارم بخوانی ام نوکر
صدو ده مرتبه بمیرم با
یا علی، یا ابالحسن، حیدر...
میگن دردهاتون رو
به باباهاتون بگید.
باباها مثل کوه
پشت بچه هاشونن و
هواشون و دارن...
***
تو نجف
روبروی ایوون طلا
زانو میزنم
زل میزنم به اون بارگاه منور و قشنگت
میگم تو که درد من و میدونی بابا
درمونش رو هم خودت بده...
بعد از سه روز مهمون نوازی و
کنارش بودن
بعد از سه روز دل به بابایی سپردن
دلم و راهی کربلای حسینش میکنه
تا آروم و قرار بگیره
آره
دوای دردم همینه بابایی
کربلای حسین ت
***
میلادت مبارک مولا
مبارک دل همه شیعیانت
که اگر شما رو نداشتیم
تا ابد یتیم بودیم.
گفته ای هر که بمیرد به تو خواهد پیوست
سیزده مرتبه با نام علی میمیریم....
بسم الله...
هو المعشوق.
گویند امام هر عصر، بابای آن زمان است
روز پدر مبارک، بابای مهربانم....
گفتن عکس باباهاتون رو
بزارید تا همه ببینن
تا این شکلی ازشون قدر دانی کرده باشید!
من که از شما عکس نداشتم بابا
اما
خواب دیدم
شاید گاهی یکی از این چپیه های عراقی به سر داری...
***
روزت مبارک بابا...
بابا که صدات میکنم
دلم گرمه که یکی هست همیشه حواسش بهم باشه
پشتم باشه
هوام و داشته باشه...
بابا که صدات میکنم دلم گرمه که هستی
نگاهم میکنی
دعام میکنی....
بابا
بیا
ما خیلی بهت احتیاج داریم
خیلی شما رو کم داریم
خیلی بدون شما درد داریم
خیلی بدون شما تنهاییم
بابا
بیا
فقط بیا
فقط دوباره برگرد و نگاهمون کن.
برگرد ای توسل شب زنده دار ها
پایان بده به گریه ی چشم انتظار ها...
بسم الله...
هو المعشوق.
تا که انگور شود مِی، دو سه سالی گذرد
تو به شش ماه شدی، ناب ترین باده ی عشق
و خداوند
دستان کوچکت را آفرید
تا گره های بزرگ را باز نمایی ؛
و چه نیاز به گفتن
که به شکستن دلی،
درمان درد ها را
خودت خوب میدانی
حضرت شاهزاده...
دریاب این گدا را،ای حضرت مسیحا
شهزاده ای تو آری، داری هوای ما را...
بسم الله...
هوالمعبود.
امید همیشه باعث دلگرمیه...
وقتی به کسی بزرگتر از خودت امید داری
دلت گرمه
پشتت قرصه
که به همه ی خواسته هات میرسی...
ماه رجب سرشار از امیده
سرشار از اجابته
سرشار از آغوش تو که روی بنده هات باز شده
سر شار از تنهایی بنده ای که با عشق تو پر شده...
****
همه ی امیدم تویی
همه ی پناهم...
یامَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ،
وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَر....
بسم الله...
هوالمعشوق.
اولین بارش بود که اومده بود کربلا
تعریف میکرد قبل از وارد شدن به حرم
یک دنیا دلشوره و بیقراری داشت و
اشک امونش رو بریده بود.
اما بعد از زیارت
بعد از اینکه چشماش اولین بار
ضریح خوشگل آقاش رو دیده بود
دیگه هیچ خبری از اون بیقراری ها نبود
میگفت دلش
آرومه آروم شده بود....
راست میگفت
بعد از زیارت ارباب
دل آدم عجیب آروم میشه
انگار امام حسین هر چی دلشوره و بیقراری
که جنسش برای این دنیاست و ازت میگیره و
دلت رو آروم میکنه.
عوضش
دلت بی تاب و بیقرار خودش میشه و
دیگه نمیتونی یه لحظه دوریش رو تحمل کنی...
حسین جان؛
خدا کند که بمیرم زمان دیدن تو
که مرگ حین زیارت ، بجز سعادت نیست.
بسم الله...
هوالمعشوق.
دستانم ؛
به جز حلقه های ضریح تو
در دستان معشوق دیگری گره نخورده است.
لبهایم ؛
فقط بر ضریح تو بوسه زده است.
آغوشم ؛
تنها ضریح تو را بغل گرفته،
تنها تو را با تمام وجود احساس کرده است.
حق بده که تنها با تو آرام میشوم،
راست میگویند
عشق اول چیز دیگری است.
آرام جانم
ح س ی ن...
بسم الله...
هوالمعشوق.
عاشق که
به جز معشوق
کسی را ندارد...
باید
هوای دل عاشق ها را داشت
درست مثل تو
ح س ی ن جانم...
بسم الله...
هوالمعشوق.
اولین بار بود که میرفت کربلا.
بهش گفت :
میری اما کامل برنمیگردی
یه چیزی و اونجا جا میزاری
یه تیکه از دلت رو...
حالا سالها از سفر اولش گذشته
راست میگفت
رفت اما کامل برنگشت
تمام دلش رو اونجا جاگذاشت و اومد.
برای همینه که
که دلش فقط تو کربلا آروم میشه
برای همینه که همیشه
بیتاب و بیقرار کربلاست...
حالا همون دلی که اونجا جاش گذاشته
برای شما
برای مهربونیهاتون
برای کنارتون نفس کشیدن و
زندگی کردن
پرمیکشه ارباب.
پر میکشه و شبهای جمعه
میاد یه گوشه بین الحرمین
زل میزنه به پرچم سرخ گنبد و بارگاه شما...
همون دلی که اونجا جاش گذاشته
می افته روی سنگفرش های بین الحرمین
می افته زیر پای زاىرا و
التماس دعاهاش رو بدرقه ی خاک قدومشون میکنه...
جانا چه گویم؟ شرح فراقت...
چشمی و صد نم، جانی و صد آه...