بسم الله...
هوالمعشوق.
هنوز هم بعد این همه وقت
دلم برای دیدنت شور میزنه
برای دوباره اومدن و
به تــو رسیدن .
پُرم از دلشوره و بیقراری
درست مثلِ اولین بار
اولین قـــرار...
تو تکراری ترین آرزوی منی
که هیچ وقت تکراری نمیشی
یاحسین...
بسم الله...
هوالمعشوق.
درد چیز خوبیه
اگه درمونش تو باشی
اصلا مگه
دردی هست
که تو درمونش نباشی
حسین جــان ...
بسم الله...
هوالمعشــوق.
گفتــ هیچ فکر کردید
چی شده بین این همه آدم
خدا ماها رو راه داده تو خونه ش..؟
شاید
دیده خسته تر و بیچاره تر از ما کسی نیست
سه روز پناهمون داده توی خونه ش
تا یه کم از بار گناهامون کم بشه...
با خودم میگم
اینکه بینِ این همه آدم
هر چند وقت یه بار
من و راه میدی حرم اتــ
حتما خستگی و بیچارگیم و دیدی
میدونی به جز،خودت کسی و ندارم
میدونی هیچ جایی جز کربلا ی تو حال من و خوب نمیکنه
مثلِ بارونی که تو اوج آلودگی هوای زمستون میباره
انگار خدا دلش به حال بنده هاش سوخته باشه
انگار دیگه همه چی از حد نهایتش گذشته باشه و
به مرز هشدار و خط قرمز رسیده باشه
طاقت منم که طاق میشه
اوضاعم که به حالت بحرانی میرسه
خط قرمز پریشونی رو که رد میکنم
دستِ دلم و میگیری
میبری تا حرمت
دلم و آروم میکنی
دردام و تسکین میدی
تا برای یه مدت دیگه
دور از تو
دور از حرم اتــ
بتونم درد های بیشتری رو تحمل کنم
تو همیشه بودی
همیشه هستی
همیشه هوام و داشتی
هوای من و
که جز خودت کسی و ندارم
ارباب
اربابِ خوبم ...
بسم الله...
هوالمعشوق.
گله ای نیست
من درد به جان خریدهام
به امیدی که
تــــو درمانم باشی
حسین جان...
بسم الله ...
هوالمحبـــوب.
تمامِ این روزها رو
یکی یکی شمردم
تا برسه به اسفند
تا برسم به کربلا
تا برم نجف
تا بیام سامرا
هر روزی که به سختی هزار روز میگذشت
تو دلم کلی ذوق داشتم برای سامرا
دو شب کامل سامرا بودن
خیال بود
حق داشتم که باور نکنم ...
نشد که بشه
قصه ے سامرا رفتن
قصه ے عجیبیه
سخته ،
هر کسی رو راه نمیدن
درست مثلِ من
....
بسم الله...
هوالمعشوق.
روزِ عشق
یعنی هر صبحی که کنارِ تو شب شد
هر شبی که به پرچم روے گنبدت
نگاه کردم و
تو درمانِ تمــامِ دردهایم شدی.
روز عشق
تمام روزهای کنار تو بودن بود
و من امروز چه خالی ام از عشق
چه خالی ام از نگاهت
چه خالی ام از زندگی
و من امروز
پر از دردم
درد دوری و فــراق
نعم الرفیــــق ....
بسم الله...
هوالمعشوق.
دوست داشتن تو
در یک روز که جا نمیشود
باید
در ذره ذره وجودم
در هر لحظه از تمــام عمــر و زندگی ام
دوستــ داشتنتــ را نفس بکشم.
دوست داشتن تو
تنها چیزی استــ
کہ در این دنیا دارم
و تـو
تنها کسی که برای دلم
باقی مانده ای
ارباب
ارباب خوبم...
بسم الله ...
هوالمحبوب.
گفت
چرا همه فقط میگن زهرا جوون بود؟
مگه علی چند سالش بود
یه مرد جوون ۳۳ساله
با چهار تا بچه کوچیک
هیچ فکر کردید
چطوری زهرا رو غسل کرد
چطوری کفن کرد
چطوری به خاک سپرد؟؟؟
....
آه مادر
چه کند علی بی تــو
چه شبی بود امشب
در خانه علی ...
حالا همه به خانه هایشان رفتند
حالا روضه خوان های خانگی خانه علی
شروع کردند به روضه خواندن
علی از ماجرای پهلو
حسن از ماجرای کوچه
.....
آه مادر
چه کند علی بی تو ...
به جز علی چه کسی نیمه شب تک و تنها
به دستِ خویش کفن کرده جــــانش را ....
بسم الله ...
هوالمحبوب.
شب آخر
فاطمیه دوم
تسبیح و داد دستم
گفت
نذر حضرت فاطمه زهرا
صد تا صلوات .
بین همه آدم های اونجا
همین یک تسبیح و داد به من و
رفت ...
احساس کردم
میونِ این بیقراری و حالِ بد
همین نشونه کوچیک هم
کلی برام غنیمته...
فاطمیه تموم شد
قبول کن کمِ مـرا
خواستم با همه بی جونیم
برات جــون بدم مادر
اما
هنوز زنده ام! و نفس میکشم
نشد برات بمیــــرم،
دستم و بگیر مادرم
سایه سرم ...
بسم الله ...
هوالمحبوب .
گاهے آدم
از یہ جایی به بعد
زنده هستـــ
اما زنده گی نمیکنہ ...
مثلِ مولا علی بعد از فاطمه زهــرا سلام الله علیها
مثلِ حضرت زینب بعد از امام حسین علیه السلام
مثـــل ِ مـن بعد از تــو ...
نَفسی عَلی زَفَراتِها مَحبوسة
یا لَیتهٰا خَرجتَ معَ الزَفَـرات ...