بسم الله...
هوالعاشق.
حرف پنجم : طریق النجف -کربلا
عجب ماجرایی شده است
ماجرای این خاطرخواهی ها
ماجرای کوله پشتی ها
هر کجا را که میبینی
کسی با کوله ای بر دوش
کوله ای پر از عشق و دلتنگی
راهی دیار حضرت معشوق است.
اینجا تا چشم کار میکند
قصه ی عشق میبینی و دلدادگی.
یا حسین جانم
مسیحی، ارمنی، هندو، میان زائران هستند
تو یکجا جمع کردی زیر قبه کل دین ها را...
بسم الله...
هوالمعشوق.
حرف چهارم: کربلا
با نا امیدی تموم
اسمش و نوشت برای کربلا
اما
دلش پیش زاىر های اربعینت بود
خودش راهی بودم اما
هر جا که حرف زیارت اربعین و
مشایه میشد
دلش میسوخت و زیر لب میگفت
ارباب
من با امیدی زیر قبه ت دعا کردم....
غافل از اینکه
شما مهربونتر از اونی هستی که
کسی و امیدوار کنی و بعد
همه ی امیدش رو ازش بگیری...
حالا معجزه وار
دل ناقابلش رو
بین زاىر های اربعینت راهی کردی
حالا با کوله بار غم و دلشوره میاد
تا تو دستاش و بگیری و آرومش کنی...
ارباب...
پی علاج به جایی به جز حرم نروم
علاج هر غم و دردی زیارت است آقا....
بسم الله...
هوالمعشوق.
معجزه که شاخ و دم ندارد
معجزه یعنی تو
که با اینهمه بزرگی و کرامت
هوای نوکر روسیاهی
مثل من را هم داری...
و کار شما
همیشه محبت ومهربانی بوده است
و من
آخر یک روز
آب میشوم از این همه شرمندگی.
ارباب خوب
ارباب با وفا...
آن مریضی که طبیبان کرده بودندش جواب
جرعه ی از چای روضه خورد شفایش را گرفت...
بسم الله...
هوالعاشق.
کسی چه میداند
گاهی ماندن و تاب آوردن
چقدر، سخت است
چقدر، درد دارد...
گفتن این دردهای عمیق و
غم های بیشمار
تنها کسی را میخواهد
که شنیدنش را تاب بیاورد.
گاهی فقط در سجده
و در پیشگاه خداوند میتوان
آن همه درد و مصیبت را
ضجه زد.
گاهی فقط سجده
به درگاه معبود است
که آرامت میکند.
____
کسی چه میداند چرا؟
اما...
آنقدر سجده کرده اید که
شما را
سیدالساجدین میخوانند.
مولای غریبم...
بعد از آن واقعه، ای زینت سجاده عشق
از دلت آیینه جوشید، دعا سهم تو شد...
بسم الله...
هوالعاشق.
عصر عاشورا
حج نیمه تمام ماه ذی الحجه
در کربلا
و در گودی قتلگاه
به پایان رسید.
ارباب ما حسین علیه السلام
لبیک گویان
با لبانی تشنه
با تنی زخمی و مجروح
با پیکری غرق به خون
به لقا پرودگارش رسید.
بعد از تو آفتاب ب دردی نمی خورد
شب های ماهتاب ب دردی نمی خورد
وقتی تو تشنه ماندی از آن روز تا ابد
دجله، فـرات ، آب... ب دردی نمی خورد .
بسم الله...
هوالعاشق.
تیر به مشک اش زدند
و الا
حتی اگر یک قطره آب هم مانده بود
با همان دستان بریده
با همان زخم های بر تن
با همان فرق شکافته
هرطور که بود،
خودش را به خیمه ها رسانده بود.
عباس (علیه السلام)
اهل زمین خوردن نبود
اما
امان از لحظه ای که
امید کسی ناامید شود...
بسم الله...
هوالعاشق.
تنها ارباب میداند
بعد از مردن
زنده گی کردن
چقدر سخت است...
وقتی
قلبت دیگر نمیزند
اما هنوز
نفس هایت
در رفت و آمدند...
___
آنکه ماند و ساعتی بعد
سرش از تن جدا شد
امام بود،
و الا پدر علی اکبر که همانجا
کنار پیکر قطعه قطعه ی پسرش
جان سپرده بود...
بسم الله...
هوالعاشق.
شب پنجم
شب یتیم امام مجتبی علیه السلام و
قصه ی جان دادنش
در آغوش ارباب است.
روضه،
روضه ی عاشقی و
آرام گرفتن کنار معشوق است...
___
ارباب،
آغوش باز کن
به روی نوکر بی پناهی که
تنها شما را دارد.
آغوش باز کن و
جان ناقابلم را
در روضه ات بگیر...
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد...
گروهی برآنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد...
بسم الله...
هوالعاشق.
عاشق
که بدون معشوق
زنده نمیماند.
باور ندارید
از رقیه (سلام الله علیها) بپرسید.