بسم الله ...
هوالمحبوب.
از نجف
همیشه زود راهی میشیم به کربلا
نه اینکه هر کی نجف میره
حتما ڪربلا هم میره
نه اینکه نجف به کربلا نزدیک باشه ...
نه ...
که دعاے مولا
که نگاهِ مولا
دستامون و میگیره و
بدرقه میکنه تا کربلای حسین اش ...
مگه میشه روبروی ایوون طلای بابا زانو بزنیُ
تو آغوشش گریه کنیُ
بهت یه کربلا نده وُ
آرومت نکنه ...؟
بابا بهتر از هر کسِ دیگہ اے
هم درد بچه ش رو میدونه و
هم درمونش رو ...
بسم الله ...
هوالمحبـــوب.
تمامِ این روزها رو
یکی یکی شمردم
تا برسه به اسفند
تا برسم به کربلا
تا برم نجف
تا بیام سامرا
هر روزی که به سختی هزار روز میگذشت
تو دلم کلی ذوق داشتم برای سامرا
دو شب کامل سامرا بودن
خیال بود
حق داشتم که باور نکنم ...
نشد که بشه
قصه ے سامرا رفتن
قصه ے عجیبیه
سخته ،
هر کسی رو راه نمیدن
درست مثلِ من
....
بسم الله ...
هوالمحبوب.
گفت
چرا همه فقط میگن زهرا جوون بود؟
مگه علی چند سالش بود
یه مرد جوون ۳۳ساله
با چهار تا بچه کوچیک
هیچ فکر کردید
چطوری زهرا رو غسل کرد
چطوری کفن کرد
چطوری به خاک سپرد؟؟؟
....
آه مادر
چه کند علی بی تــو
چه شبی بود امشب
در خانه علی ...
حالا همه به خانه هایشان رفتند
حالا روضه خوان های خانگی خانه علی
شروع کردند به روضه خواندن
علی از ماجرای پهلو
حسن از ماجرای کوچه
.....
آه مادر
چه کند علی بی تو ...
به جز علی چه کسی نیمه شب تک و تنها
به دستِ خویش کفن کرده جــــانش را ....
بسم الله ...
هوالمحبوب.
شب آخر
فاطمیه دوم
تسبیح و داد دستم
گفت
نذر حضرت فاطمه زهرا
صد تا صلوات .
بین همه آدم های اونجا
همین یک تسبیح و داد به من و
رفت ...
احساس کردم
میونِ این بیقراری و حالِ بد
همین نشونه کوچیک هم
کلی برام غنیمته...
فاطمیه تموم شد
قبول کن کمِ مـرا
خواستم با همه بی جونیم
برات جــون بدم مادر
اما
هنوز زنده ام! و نفس میکشم
نشد برات بمیــــرم،
دستم و بگیر مادرم
سایه سرم ...
بسم الله ...
هوالمحبوب .
گاهے آدم
از یہ جایی به بعد
زنده هستـــ
اما زنده گی نمیکنہ ...
مثلِ مولا علی بعد از فاطمه زهــرا سلام الله علیها
مثلِ حضرت زینب بعد از امام حسین علیه السلام
مثـــل ِ مـن بعد از تــو ...
نَفسی عَلی زَفَراتِها مَحبوسة
یا لَیتهٰا خَرجتَ معَ الزَفَـرات ...
بسم الله...
هوالمحبـــوب ...
در دلم
شادیِ خانہ ے پیامبر را تصور میکنم
وقتی خدا به او کوثر عطا کرد
شادیِ خانہ ے حیدر را تصور میکنم
وقتے تو عروسِ خانہ اش شدے ...
در دلم
تمامِ روزهاے خوبِ کنارِ علی بودنت را
مرور میکنم
این روزها اما ...
نه حــالِ تـــو روبراه است و
نه حــالِ دل علـی (ع)
این روزها
غـــمِ خانہ ے بـدون مــــادر
غــمِ خانه ے بـدونِ فـــاطمه
تصور کردنی نیست ...
بسم الله ...
هوالمحبـوب .
باید بارِ سفر ببندیم
براے تسلی دلِ عاشقِ بیقراری که
این روزها
معشوق اش را
در بسترِ بیمارے
پرستاری میکند.
فاطمیه که میرسد
باید هوای قلبِ علی را داشت
که این روزها
به جز فاطمه
کسی را ندارد ...
بسم الله...
هوالمحبوب.
مبگفت
اربعین که از کربلا میاید
سعی کنید اولین فرصت
برید زیارت امام رضا
امام رضا زائر هایی که تازه از کربلا اومدن و
یه جور دیگه دوست داره
تا وارد حرمش میشی
میگه بوے ڪربلا اومد ...
بسم الله...
هو المحبــــوب.
دِل
دست ندارد
پا ندارد
اما
پــر دارد
دلی که بیقرار شد
پر میزند به خانه ے دلبــر
تا آرام گیرد در هواے نفس هایش...
مثلِ کبوترانِ حـــرم
دلم پر زده تا خانه و کاشانه ے تــو
در ایام زیارت مخصوصه ات
باز هم دلم بهانه ات را گرفته است
و این بار
نه با پای جــان
که با پای دل
زائرت میشوم
یا ابالجــــواد...
از سفره ات به قدرِ سلامی اباالجـــواد
دفعِ بلای کودتان ، نانمان بده ...
ایمان نداشتیم ، رسبدیم مشهدت
اعجـــاز کن ابالحسن، ایمانمان بده ...