بسم الله...
هو المحبوب.
تاصبح میخوابند و من تاصبح بیدارم
تازه به غیر از درد و دل ، من درد هم دارم
درمان بیندازی نگاهش هم نخواهم کرد
اما بجایش درد بفروشی خریدارم....
درست است که دل دیوانگانگانی چون ما
فقط در روضه است که آرام میشود...
اما
همیشه روضه مادر فرق میکند
ما روز شماری میکنیم برای روزهای محرم
برای روضه
اما
همیشه روضه ی مادر فرق میکند...
روضه مادر نفس را میگیرد
قلب را میکشد
غرور را...
وقتی دلی طاقتش کم باشد
همیشه طفره میرود
از شنیدن و خواندن روضه های حضرت مادر
من به خاطر دل داغدار شما هم که شده
به این زودی ها به پیشواز روضه مادرتان نخواهم رفت
مولای خوبم.
اشک مرا هر وقت میبینی تفضل کن
هر وقت گریه میکنم یعنی گرفتارم...
بسم الله...
شهید یعنی به خیر گذشت،
نزدیک بود، بمیرد...
گفت: مگه دوسش نداری؟
پس چرا میخوای شهید شه؟
گفتم چون دوسش دارم میخوام شهید بشه
که نمیره
که همیشه زنده بمونه
که نفس بکشه... بخنده... نگاهم کنه.
خود خدا هم فرموده
من عاشق هر کسی باشم
او را میکشم و خودم خون بهای او خواهم بود...
خدا خودش خاطر خواه شهداست،
برای خودش میخره و سواشون میکنه.
آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود...
بسم الله...
هوالمعشوق...
کوچه های همه عشاق جهان چیزی نیست
تا که بین الحـرمین است خیابان شمـا
شبهای جمعه هر کجا باشی حال عجیبی داری
بیتابی
بی قراری
دور از کربلا باشی
حسرت زیارت شب جمعه ی حرم، راحتت نمیگذارد.
اما اگر در کربلا بودی و شب جمعه اش را دیدی
دلشوره تمام وجودت را پر میکند
میدانی خیلی ها حسرت این لحظه ی تو را دارند
اما اینبار تو را راه داده اند...
امشب ملاىکه و انبیا به زیارت ارباب تو می آیند
تو کجا و زیارت شب جمعه ی حرم یار؟
همیشه آرزو کرده ای
شب جمعه ای را حرم باشی
اما نمیشود
نمیتوانی
پاهایت یاری ات نمیکنند
میدانی اگر بروی و مادرش را نبینی باخته ای
اگر مولایت را نبینی باخته ای
اگر عطر سیب حرمش را نشنوی باخته ای
در بین الحرمین مینشینی
نوحه گوش میدهی
دلت را آرام میکنی
بین الحرمین اما
انگار برای خودش جای دیگری است
می ایستی و سیر نگاهش میکنی
نفس میکشی
هوای کربلای اربابت را نفس میکشی
دلت که کمی آرام شد
میروی به سمت حرم حضرت عباس (ع)
تا کمی ادب بیاموزی و راه و رسم زیارت.
بعد از آن میروی به جایی که همیشه آرزویش را داشتی
با چشم دلت که نگاه کنی؛
دستانت قابل نیستند برسند
به ضریحی که حضرت فاطمه سلام الله بر آن بوسه زده.
پاهایت نمیتوانند قدم گذارند
به رواقی که تمام ملاىکه و انبیا آنجا هستند.
نه...
شب جمعه ی حرم با شبهای دیگر فرق میکند
در حرم غوغاست
هر گوشه اش سینه زنی است و عاشقی
تو اما نه دل رفتن به قتلگاه را داری
نه روی آمدن کنار ضریح
همین که در هوای شب جمعه ی کربلایش
نفس میکشی هم برایت زیاد است
جای تو همانجا کنار خیابان است
در آغوش بین الحرمین.
کنج حرم مینشینی
خوبتر نگاه میکنی
شاید مولایت از حوالی چشمان آلوده ات رد شده باشد و تو...
همیشه هر شب جمعه کنار مرقدتان
گدایی بر درتانم برای من کافیست
منی که غرق گناهم و روسیاه اما
همین که نوکرتانم برای من کافیست
درون صحن و رواقت نمیروم آقا
به گوشه ای بنشینم برای من کافیست...
بسم الله...
هوالمعشوق.
ای که غارت زده کردی دل پـُر غـوغـا را
مــوم کردی به کــف خویش دل شیدا
نوکرانت همه بیچــارۀ هجــران تواند
عاقبـت آتش عشق تــو بـسوزد ما را
عشق آدم و بیچاره میکنه
میسوزونه
آتیش میزنه.
عشق آدم و دلواپس میکنه
دلنگران میکنه
دلتنگ میکنه.
عشق آدم و بهانه گیر میکنه
زودرنج میکنه
حسود میکنه.
***
اما اگه معشوق تو باشی
یار تو باشی
ارباب تو باشی
چی بهتر از اینکه آدم بیچاره ی تو باشه...
چی بهتر از اینکه همه ی چاره ش تو باشی؟
همه ی دار و ندارش
همه ی کس و کارش
رفیقش
همدمش
اونی که تو رو داره چی نداره حسین؟؟
اونی که تو رو داره
عشقت رو داره
چی کم داره؟؟
عشق تو
آروم میکنه دل هر عاشق بیچاره ای رو
مرهم میشه برای تموم دلتنگی ها، دلنگرانی ها، بیقراری ها...
عشق تو معجونه
معجزه میکنه...
دل بیچاره ی بهانه گیرم رو
با عشق خودت آروم کن ارباب خوبم...
نه من از پیچش گیسوی تو مست آمدهام
خم گیسوی تو بیچاره کند مولا را...
بسم الله...
هوالمعبود.
آنکس که تو را دارد
چه کم دارد؟
مهربان خدای عاشقم
دستم بگیر و
هرگز رهایم مکن
منی که به تو محتاج ام
محتاج تر از همیشه...
مرغ دل ما را که به کس رام نگردد
آرام تویی، دام تویی، دانه تویی... تو
بسم الله...
هو المعشوق.
میخواستم بنویسم که چہ شد لایق دیدار شدم
سنجیدم و دیدم کہ فقط مایہ ی آزار شدم...
1.
به لطف وجودش
دور تا دور حرمت را طواف کردیم...
کل کربلایت را زیر و رو کردیم...
دیدیم
دیدیم
دیدیم و تماشایت کردیم
تمام مسیر هایی که کاروان زن ها و کودکانت را
بعد از غروب عاشورا....
به لطف وجود زنی که کاروانش را گم کرده بود و
غریبانه و گریان در اطراف حرم
سراغ بین الحرمین را میگرفت...
میگفت فقط بین الحرمین را نشان بدهید
هتل را پیدا میکنم
اما...
تمام اطراف هر دو حرم را
با او جستجو کردیم و نشد...
در تمام طول مسیر به فکر بچه هایی
بودم که در آن بیابان تاریک
خسته، گرسنه، تشنه
با وحشت از دشمن
داغدیده و مصیبت زده....
در تمام طول مسیر گریه میکرد
میگفت: زاىر خوبی نبوده ام
امام حسین جوابم را نمیدهد.
در تمام طول مسیر میگفتم :
امام حسین هوای زاىرانش را دارد
امام حسین هوای زاىرانش را....
بسم الله...
هوالمحبوب...
این کشتی حسین (ع) که ما را سوار کرد
ما را پیاده کرد سر سفره ی شما....
1.
گفت وقتی مهمان از راه دور
از بلاد غریب به دیدن کسی میآید
پسر بزرگتر
یا فردی از خانواده را به استقبالش میفرستند.
راست میگفت
از بین علی اکبرش (ع) و عباس (ع)
عباسش را به استقبالمان....
2.
میهمان سفره ی سقای با وفا که میشوی
نه میگذارد گرسنه بمانی
و نه میگذارد تشنه بمانی
هرچقدر هم بخواهی به نشانه ادب
گرسنه و تشنه به زیارت اربابت بروی
مگر عباس (ع) میگذارد؟
آخر تو را به او سپره است حضرت معشوق.
3.
گفته بودید هرجا روضه ی حضرتش باشد
شما هم آنجایید
در حرم سقا
مدام با خودش روضه عمویتان را میخواند
مدام میگفت
روضه ی عباس میخوانم بیا...
چشمی که در کربلا
در روضه حضرت عباس (ع)
شما را نبیند کور است...
بسم الله...
هو المعشوق.
من شدم عاشق تو یا تو شدی عاشق من؟
لطف ارباب بہ نوکر چہ زیاد است زیـــاد...
بین الحرمین
همان جای همیشگی
نشسته است و فقط گریه میکند.
گریه ی درد
گریه ی دلتنگی
گریه ی شوق
شوق رسیدن به معشوقی که
عمری در فراقش بوده است
اما این گریه
فراتر از شوق است
گریه ی زایر بی پناهی است
که آغوشی امن پیدا کرده و
تمام دردهایش را زار میزند.
گریه ی دل بیقراری که حالا
به یاد تمام روزهای دوری اشک میبارد.
آری این گریه جور دیگری است
فراتر از گریه است
میشود هق هق
می افتد به زیر پای تو
به زیر پای زایرانت
هر که او را میبیند
دلش برایش میسوزد
یکی همدردی میکند
یکی غذای تبرک میدهد
دیگری آرزوی روا شدن حاجت.
اما مگر به جز رسیدن به تو
حاجت دیگری هم داشته
که حالا
درست روبروی تو
آرزوی برآورده شدنش را داشته باشد؟
قدم های اول را برمیدارد
به سمت حرم
به سمت تو
در بین راه اما تو به او لبخند میزنی
او اشک میریزد
شعر میخواند:
جااااان آقام... سنه قرباااان آقاااام
سیدنا، جااان آقام، جااان آقام...جان آقام.
راه میرود
می ایستد
و باز
گریه می کند...
حالا
وارد حرم شده است
زیارت
دیدار
یار
وصال
از پیش ضریحت که کنار میرود
دیگر خبری از آن اشک ها و هق هق ها نیست
حالا دلش را آرام کرده ای
آرامتر از آنی که توقعش را داشت...
همیشه قصه ی رسیدن هر عاشقی به معشوقش
همین قدر گریه دارد؟
آغوش همه ی معشوق ها همین قدر دل را آرام میکند؟
یا فقط این معجزه ی پنجره های ضریح توست
که دلها را اینچنین رام خودش میکند؟
ارباب خوبم...
دل را بـہ هـر ڪـس جـز تو دادن، رو سیـاهےستـــ
باید براے تو فقـط تـا پـاے جـان رفتـــ....
بسم الله...
هوالمعشوق.
گفت ؛
گاهی که دلتون بیقرار کربلا میشه
شاید یعنی
معشوق دلش هوای شما رو کرده...
***
یعنی دل من که امشب اینهمه بیقرارت شده
بخاطر اینه که دل شما هم
یاد زاىر دوهفته پیش شب جمعه ی
حرم کربلاش...؟
***
دلم چه زود برات تنگ شد
بهترین رفیقم
ح س ی ن