بسم الله ...
بال جبریل زده سایه به بام و درتان
این شما و حرم زاده ی پیغمبرتان
اهل ری قدر بدانید بهشت است اینجا
نام جنت نتوان برد که زشت است اینجا ...
اینجا خودِ کربلاست
وقتی برای اربابت دلت تنگ شده و
مثل همیشه فقط شهر ری آرومت میکنه ...
این بار حتی نیاز نیست چشمات و ببندی و
ضریح شش گوشِ اربابت و تصور کنی
داری با چشم باز شش گوشه ی اربابت و میبینی
اینجا حتی اگه زیر قبه هم نری
از راه دور به گنبد و بارگاهِ این آقایِ کریـــم نگاه کنی
حاجتت رو به زبون هم نیاری
دعات مستجاب شده ...
چه مزه ای داره وقتی بعد از چند وقت
یه شب جمعه نصیبت میشه حرمش
بعد میفهمی تولـــد این آقا همین چند روز آینده است...
چقدر تو این چند ساله روز تولدتون
خیلی اتفاقی قسمتم شده که حرمتون باشم...
من و هیچ وقت دست خالی برنگردوندین
هیچ وقت
آخرین بارش عرفه بود که اومدم کربلام و گرفتم و رفتم ...
حرمت برام بهشته ...
وجودتون برامون بزرگتریـــن نعـمـتــــــ...
تولدتون مبـــــــارک
چقدر مهربونی و کریم بودنتون به جد بزرگوارتون رفته ...
حرمتون بوی امام حسین میده ...
کریم بودنتون مثلِ امام حسن...
چقدر همه چی جَــمعِ اینجا ...
دلت که هوای امام رضا رو میکنه
میری سر میزاری به دیوار
روبروی امامزاده حمزه
میگی به داداشت بگو قسمتم کنه برم حرمش...
چقدر همه چی اینجا خوبه
چقدر بوی بهشت میاد
مرسی که هیچ وقت دست خالی برم نگردوندین
مرسی که هستین
مرسی که انقـــــدر مهربون و کریمی
ای شـــاه
ای عبــــــدِ عظیــــــــــم ....
بازم مهربونی کن و دستمون و بگیر
ما رو به حال ِ خودمون رها نکن ...
میـــــلادت مبارک آقایِ مهربــــون
ما به خاک حرمت روی نیاز آوردیم
حاجت خویش به درگاه تو باز آوردیم
بسم الله ...
خـــدایا سرده این پایین ، از اون بالا تماشا کن
اگه میشه فقط گاهی ، خودت قلب منو "هــا" کن
به خاطر همه ی لحظه هایی که دلت و شکوندم ...
به خاطر همین الان که دارم دلت و میشکونم
که دل ِ امام زمانم و میشکونم
که پایِ رفاقتم با حسینت وای نستادم
من ازت معذرت میخوام
اما من تو رو به مهربونی و معرفتت میشناسم خـــدا
تو حق داری من و به بدی گناهم مؤاخــــذه کنی
اما منم بخشندگی و مهربونیت و به روت میارم
خدا یا من و به خاطر گناهِ دلــــم عذاب نکن ...
خودت قانون ِ دل ِ آدمات رو میدونی ...
میدونی که از پسش بر نمیان
هیشکی از پسِ دلِش بر نمیاد
جز خودت ....
خدایا خودت دلم و آروم کن ...
خدایا خودت برام یه کاری کن
خدا یا یــه کُـــن بگو تا فیکــــون بشه ...
خدایا فقط یه لحظه اراده کن ...
اراده کن تا تموم شه این شبای بیقراری
خـــدایــا ؛ بین به جز خودت
از هیشکی کاری بر نمیاد برایِ این دل ِ نا آرومم
خدایا من و ببخـــش
من و ببخش و آرومـــــم کن
بعضی وقتا بیــــا این پایین
یه کم بغلم کن
در گوشم بگو اون چیزی و که میدونی دلـــم و آروم میکنه
اینجا سرو صدا زیاده
همه جا هیاهو شده
آدما دارن ازت دور میشن...خیـــــلی دور
اینجا دود همه ی شهر و گرفته
من صدات و نمیتونم بشنوم
من سرم و که بالا میگیرم نمیتونم ببینمت
تو بیا توی قلـــبِ من
بیا دوباره جای ِ خودت و پیدا کن
بیا بزار صدات بهم برسه
بزار حرفات و گوش بدم و آروم شم....
بگو گاهی که دلتنـــگم، ازاون بالا تو می بینــــی
بگو گاهی که غمگینم ، تو هم دلتنگ و غمگینـی
بسم الله ...
من و دریــاب تشنمه ، به کـــرمت مُحـــتاجـــم
من و دریــاب حسیـــن به حرمت مجتاجـــم ...
من و دریـــاب امشب بد جــوری سرگــردونم
من ِ محـــتاج و از بیـــراهه برگــردونـــــم ....
هوای حســــــیـن
هوای حـــــــرم
هوای شب جمعه زد به سرم
خیلی دلم برات تنگ شده اربــاب
امشب دلم خیلی بهونه شب ِ جمعه ی حرمت رو میگـــیره
این روزها بزرگترین نگرانیم این شده
که نکنه دیگه من و حرمت راه ندی
نکنه دلت ازم گرفته باشه
نکنه روت و ازم برگردونی
من رفیق بهتر از خودت ندارم
من اگه نداشته باشمت دیگه هیچی ندارم
حواست بهم هست ؟
حواست به رفاقتمون هست ؟
میدونم حواسم بهت نبود
به قول و قرارمون نبود
اما نگـــام کن ببین من هنوزم همونم
که عاشقتم
که فقط تو رو دارم
همون نوکر روســـاهتم
نکنه عشقت و ازم بگیری
دلـــم برت تنگ شده
دلم برات تنـــگ شده
دلم برای حرمت پر میزنه
خیلی دوست دارم
میدونم مثل همیشه نگاهم میکنی و دستم و میگیری
میدونم حواست باز هم بهم هست
که اگه اینجوری نباشه
هزار بار مردن
برام شیرین تر از زندگی بدون شماست
گفتند عطا نمی شود، اما شــد
بخشیــده خطا نمی شود، اما شــد
گفتند به این حسیــن حسیـن گفتن ها
درد تو دوا نمی شود، اما شــد
بسم الله ...
بسم الله ...
با کــــوهِ غم میرسم و باز خونت و در میـــزنم
کبوتری میشم آقــا ، تو حـــرمت ... پـــر میزنم
دلـــم که تنگ میشه
دلم که بهونه میگیره
دلــم وقتی نمیدونه چشـــه
نمیدونه چی کار کنه
با همه حیرونی و هراسونیش
پناه میاره به حرم ِ تـــو
پناه میاره اونجا
چون شما خوب میدونی چه جوری درداش و دوا کنی
شما خوب میدونی چه جوری مرهم باشی برای دلــش
اصلا با اولین نگاه تمام درد و غم هاش رو یادش میره
همین که کنار شما باشه یعنی همه چی خوبه...
یعنی حالش خوبِ خوبــه
من دلم برات تنگ شده آقا
این بار فکر کنم فقط هیمن دلتنگیه که حیرونم کرده
که دلم میخواد بیام و خیلی چیزا رو براتون بگم
که دلــم میخواد بیام و یه دل ِ سیـــر نگاهتــون کنــم
اما...
من که نمیدونم کی راهـــم میدی
اصلا دوباره راهم میدی یا نه ؟
من از همین جا حرفام و میگم
و میدونم شما من و میبینی و حرفام و میشنوی و
دلــــم و آروم میــــکنی ...
هنوز حال و هــوایی که داشـــتم دارم
هنـــوز طبع گــدایی که داشــتم دارم
برای گم شدگان یک چراغ روشن کن
نیــــاز به راهنمایی که داشـــتم دارم
همان گـــدای قدیمی که داشــتی داری
همــان امــام رضایی که داشـــتم دارم
بسم الله....
تسبیــح نیستم اما ... نفسم را به شماره انداخته
شوقِ دستـــهایِ ... تـــو
امشب که بغض دارم برات مینویسم
که ببینیم
که باور کنی به جز تو کسی و ندارم
امشب میخوام به همه دنیا بگم
که منتظر تو ام
عاشق تو ام
که اگه بیای همه چی درست میشه
که تو قرار نیست تو جهان آشوب کنی
قراره بیای تا دوای همه درد ها باشی
تا دیگه هیچ بدی ای تو دنیا نباشه .
من عاشقت شدم
بدون اینکه ببینمت
بدون اینکه حتی احساست بکنم
اما ازت دورم
دلت و بارها شکستم
میدونم
میدونم که از بی معرفتی ما دلت خونه
اما بیا
ببین به جز خودت هیشکی نداریم
به تنهایی و غریبیمون رحم کن
بیا بزار هیچ کدوم انقدر خسته و تنها نباشیم
بیا پناهمون شو
بزار به همه دنیا بگیم آقامون که یه عمر منتظرش بودیم اومد
نه فقط برای ما
که دست همه ی شماها رو هم میگیره و کمکتون میکنه
من دلم روشنه که میای
خیلی زود میای
من چشام به راهته که بیای
اگه اومدی
سر راهت این روسیاه و هم دستش و بگیر
با خودت ببر
شاید یه جا به کارت اومد ....
بیـــا تا کفترا دورت بگـــردن ....
براشون هر قددم، دونـه بپاشی ...
بسم الله ...
در ازل نورِ شما بر بشریت جــان داد
اعتباری که بر این کالبد انســان داد ...
حق تو را از نَفَس رحمت خود جان داده
و یقین ظرف تو را دید ، که قرآن داده
هر چه می خواست که کامل بشوی آن داده
و سپس نام حبیـــب خودش انسان داده ...
+
انبیــــیاء را بنویسید پیمبر این است ....
میلاد حضرت ختمی مرتبت ، آخرین خورشید آسمان نبوت
و حضرت امام جعفر صادق روشنی بخش چراغِ هدایت بر همگان مبارک
بسم الله ...
ما چشـــم به راه ِ قـــدم ِ نـــورِ خدائیـــم ...
بخوان به نام ِ پرودگارت ...
بخوان به نامِ خدواند رحـــمان و رحیم ات ...
و خداوند تمام ِ رحمت و مهربانیش را انگار در وجودِ شما تجلی بخشید
میلادت بشارت دهنده ی رحمت
صفا بخشِ مهربانی
امیـــد بخشِ دلـــها
مهربان ترین فرستاده ی خـــدا
کاش این روزها امتت هم ... مثلِ شما ...
همان امتی که
از روی رحمت و مهربانیت شفاعتاش را میکنی ..
کاش از ما راضی باشی
همین ...
بسم الله...
از غرق شدن میترسم
از غرق شدن تو این دنیا میترسم
از دوباره تنها شدن
از دور شدن از تو
دستام و بگیر
نذار غرق شم
نذار من و از تو... بگیرن .
نگام کن.... ببین فقط تو رو دارم....
بسم الله ...
عشق رازی است که تنها به خـدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با منِ تنـــها دارد ...
خدای من...
این روزها بیشتر حواست به من باشد
می گویند بزرگترین شکست،از دست دادن ایمان است.
حواست باشد که من شکست نخورم...
من هنوزهم تو را به نام قاضی الحاجات می خوانم،
حتی اگر همه ی التماس هایم را نادیده بگیری...
هنوز هم تو را ارحمن الراحمین می دانم،
حتی اگرسخت بگیری...
هنوز هم ....تو همان خدایی...
اما من....!
مگذار که از دست بروم...
من امیدم به توست.
برای دلم امن یجیب بخوان....
امن یجیب بخوان تا دلم آرام بگیرداین دل مضطرب
خدایا.....
سالهاست به این نتیجه رسیده ام که
* تو *
آن مشترک مورد نظر هستی که همیشه در دسترسی
اینجا زود آدما تنــها میشن
" الهی وربی من لی غیــرُک ؟؟ "