هـو المحــبوب ...
با آمـــدنت قاعــده ی عشـــق به هــم خـــرد
مجنـــونِ تـــو لیـــلا شــد و لیلای تـــو مجـــنون ...
درست همـــین جاست
اگر قرار است دســتم به گوشه ای از ضریحِ تـــو برسد
همیشه همین گوشه
همین کنـــار
درست پایــین پای ِ خودت نصیـــبم میشود ...
یعنی صـــورت من کـــفِ پای تـــو و علیِ اکبـــرت ارباب
و کدام گوشه دلچسب تر از این کنجِ شش گوشه ی با صفای تو ؟؟
****
رسم است میانِ پدر و مادر های ما
جوان هایشان را به علیِ اکبـــر تو میسپارنـــد
و اگر قرار است جوانی را به جوانی بالاتـــر از خود سوگند دهـــند
چه کسی بهتـــر از علی ِ اکبـــرت مولا ؟
من صدایش میکنم دلـــبر
علی اکبـــرِ لیلای شما را
جـــوانِ رعنای شما را
من جوانی ام را به جوانیِ علـــی اکبرت سوگند میدهم
تمـــآمِ جوانــی ام را بگیـــر و
در راهِ علی اکبـــرت پیـــــــــــرم کن ارباب ...
حسین جـــان ؛
بگمانم که نبـــی تابِ فــراقِ تــو نداشت
علــی اکبــــر شــد و آمـــد که کنـــارت باشـــد ...
هــو المحــبوب ...
تـــو را سجــاده داران میشناسند
تـــو را سجــده گزاران میشناسند ...
ای زیـــنت تسبیح و دعـــا زمــزمه هایت
در حیـــرتم آخر بنویسم چه برایــت ؟
***
این شبها و روزها که کربلای اربابم
غرق در شادی و سرور است
که گل باران شده حریم سقا و
عطر افشان شده ضریح مولا
حکایت حریم شما اما جورِ دیگری است
و شاید فقط بابای مهربانم
امام زمانم
به تنهایی زائر مزارتان باشد
***
رسمِ گدایی را اگر بدانیمن کمــــتر از آنــم که به پای ِ تو بیفـــتم
عالم شده سجــــاده و افتــاده به پایـــت ...
هــو المحـــبوب...
حضرت سقا؛
و خدا تو را برای حسین اش آفرید تا عشق برادر داشته باشد
به جشن و پایکوبی نشسته است هفت آسمان،
لحظه روشن ورود ماه بنیهاشم را...
فرشتگان، پیوسته در طوافند، گاهواره ادب را.
عباس بن علی،
تو پلک گشودی و دنیا برای همیشه،
زیر سایه امن مهربانیات، ایمن شد.
تو پلک گشودی و سرگردانی آبهای جهان، تمام شد.
تو پلک گشودی و کربلا نفس راحتی کشید.
چه بشارتی با خود آوردهای.
خبرش کنید؛ علی به جشن و پایکوبی نشسته است هفت آسمان، لحظه روشن ورود ماه بنیهاشم را...
فرشتگان، پیوسته در طوافند، گاهواره ادب را.
عباس بن علی،
تو پلک گشودی و دنیا برای همیشه، زیر سایه امن مهربانیات، ایمن شد.
تو پلک گشودی و سرگردانی آبهای جهان، تمام شد.
تو پلک گشودی و کربلا نفس راحتی کشید.
چه بشارتی با خود آوردهای.
خبرش کنید؛ علی را.
اینک این عباس است؛
ماهتاب آسمان ولایت که از پرتو عنایات نبوی
و انعکاس قرابت علوی
تا همیشه تاریخ در آسمان کربلا میدرخشد
و راهیان سرزمین نور را با تبسّم آسمانی خویش، بدرقه میکند
سلام بر عباس ای غیرت مجسم'ای قامت فتوت...
چه نیازی ست به اعجـــاز
نگــاهـــت کافی سـت
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد...
از قضـا رد شـــــدی و راه قـــدر را بســــتی
رفتـــی آنسوتر از اندیـــشه و در را بستـــی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمـــت بال ملــــک هم نرسیــــد
عرش از شـــوق تو جان داده کمی آهسته
جـــبرئیل از نفــــس افتاده کمی آهســــته
پشـت افلاک به تعظیم شکوهت خـم شـد
چشــــم تو فاتـــح اقلیــــم نمی دانم شـد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشـــتی باز
سیب از باغ خدا چــــیدی و برگشتــی باز
چه کسی جز تو چــهل مرتـبــه تنــها مانده
از تحیــــر دهــــن غار حـــرا وا مــانـده ...
هو المحبـــوب ...
وا میــکند بر روی ما بـن بســـت ها را
یاب الحـــوائج شد بگیــــرد دســـت هــا را ...
هو المعشوق...
امشب بیــا به مجــلسِ یـک خواهـر شهیــد ...
امشب کنار تو
روی تل زینبیه
مینشینم و برای حسین ات گریه میکنم....
امشب حال شما را خوب میفهمم بانو
ارباب ما ندیده دلها را شیفته ی خود کرده
شما که جای خود داری...
امشب با خواهر عاشقی گریه میکنم
که نه تنها عشقش را از دست داده
بلکه درست روبروی چشمانش
شاهـدِ .....
خواهـــرت شهید شد ارباب
شهیــدِ تو
شهیدِ عشـــق
و هیچ چیز به جـــز زیبایی ندیــد ...
هو المحبوب
حسین جــان
پسرانت همــه را ، نامِ علـى بنهادى
جــانِ عالــم به فداىِ دلِ بابایـى تــو ...
از بیـــابان بوی گنــدم مانده اســت
عشـق روی دست مردم مانده است
باز هـــم یک روز طوفــان می شـــود
هر چه می خواهد خدا آن می شود
می روم افتان و خیــــزان تا غدیــــــر
باده ها می نوشم از جوشن کبیــــر
آب زمزم در دل صحرا خوش اســـت
باده نوشی از کف مولا خوش است
فاش می گویم که مولایم علیــست
آفتــاب صبـــح فردایـــم علیـــست
هر که در عشق علی گم می شود
مثل گل محبـــــوب مردم می شود
تا علـــی گفتم زبان آتــــش گرفــت
پیش چشمــم آسمــان آتش گرفت
آسمان رقصــــید و بارانـــی شدیـم
مــــوج زد دریــــا و طوفانی شدیـم
بغض چنــــدین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیـــم و عشق آغاز شد
یا علی گفتیم و دریــا خنـــده کرد
عشــق ما را باز هم شرمنده کرد
یا علــی گفتــیم و گلها وا شدند
عشـــق آمد قطره ها دریا شدند
از سکوت و گریــه سرشـــارم علی
تا همیــــشه دوســـــتت دارم علی
هـو المحـــبوب ...
آنان که در کنـــارِ علــی آرمیـــده انــد
کفـــران ِ نعمت اســت بهشت آرزو کنند ...
علی ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﯾﺘﯿﻢ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺖ ، ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﯾﺎ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﯾﺎ ﯾﻬﻮﺩﯼ
ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯼ دم در ﻭ ﻣﯿﺮﻭﯼ ..
ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﮐﻪ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻣﺴﻠﻤﯿﻨﯽ ﯾﺎ ﯾﮏ ﺷﺎﮐﯽ ﺳﺎﺩﻩ،
ﻣﯿﺮﻭﯼ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻫﺪ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﻧﻔﻌﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻨﺪ
ﻭ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐند
ﺍﻭ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺭﻓﺘﯽ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺑﻮﺩ
اصلا .... ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻓﺮقى ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ
ﺧﻠﺨﺎﻝ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﺯﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭآﻭﺭﻧﺪ ﯾﺎ ﯾﻬﻮﺩﯼ
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺍﮔﺮ ﺩﻕ ﮐﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯼ ...
ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻓﺮﻕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻠﺜﻮﻡ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﺍﺳﺖ
ﯾﺎ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮ ، ﺍﺑﺮﻭ ﺩﺭﻫﻢ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ﻭ ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﺍﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ..
ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺯﺗﻮ ﮐﻤﮏ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭ ﺳﻬﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻋﻘﯿﻞ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ...
ﺁﻫﻦ ﮔﺪﺍﺧﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﺮﯼ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﮐﻨﯽ ...
ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺣﺘﯽ ﮐﻌﺒﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﯽ ﺷﮑﺎﻓد ﻭ ﺑﻪ آﻏﻮﺷﺖ ﻣﯿﮑﺸﺪ....
هـــو المحـــبوب...
نسیــــمی از سر زلفت بهـــار دنیـــا شد
تـــو آمـــدی و امیـــدی به عشـــق پیدا شد ...
صــدای پــای کریـــمانه تــو می آید
دلـــم به پشـــت در خـــانه تــو می آید
هو المحــبوب...
یاد کرد از دل ما رحــمتِ تــو زود به زود
یاد کردیم تــو را دیـر به دیـر ای بـاران ...
"بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحیم...
قدم زنان کوچه های خاکی سامرا را در خیالم سپری می کنم
تا اینکه آهسته و آرام به سرسرای بارگاه ملکوتی تان در سامرا نزدیک شوم..
از دور گنبد زیبای بارگاهتان نمایان می شود،
همان گنبدی که چندی نمی گذرد پس از تخریب آن باز شکل گنبد به خود گرفته است..
و همین بهانه ای می شود برای اینکه باران اشکهایم به روی آسمان خیالم سرازیر شوند..
السلام علیک یا علی النقی الهادی(ع)
السلام علیک یا حسن بن علی العسکری(ع)
سلام بر جد و پدر و مادر و عمه ی گرامی مولایم حضرت مهـــدی (عج)
خدای من...
یک گنبد و بارگاه برای این همه مولود آستان عصمت
یک گلدان برای این همه گل زیبا و باشکوه
یک رحل برای این همه قرآن مجسم
یک آسمان برای این همه ستاره!
یک مخزن برای این همه گنج
ناگهان دلم می شود سرتاسر غم و ماتم و اندوه و غصه..
سلام بر آقایم و مولایم مهدی(عج)
چقدر اینجا بوی انتـــظار می دهد،
چقدر اینجا بوی گل یاس و نرگس پیچیده
چقدر اینجا مثل انتظار تنهاست در کثرت مدعیان
و چقدر مثل مولایم غریب است در کثرت شیعیان..
گویی از اینجا راهی با گل نرگس و یاس
به بهشت کشیده شده باشد
و بهشت به اینجا چقدر نزدیک است
در خیالم در کوچه های خاکی سامرا
رو به رویتان و چشم در چشم گلدسته ها
به زمین می نشینم و همراه با چشمان گلدسته ها
زارِ زار اشک می ریزم و های و های می گریم...
گویی تمام غصه های دنیا را یک جا ....
عجب زمانه ای است و عجب روزگاری
هنوز که هنوز است باید در غربت و مظلومیت سپری کنید..
نه بودنتان را تاب آوردند و
نه حال که در گوشه ای آرام گرفته اید، آرام گرفتنتان را...
گاه حرمتتان را می شکنند،
گاه به گنبدتان حمله می کنند و گاه به نام زیبایتان..
"فما أحلی اسماءکم"
چه زیبا و دوست داشتنی و شیرین است نامهایتان..
گویی عادت کرده اند به شکستن در
آتش زدن خیمه گاه و فروریختن بارگاه ...
شیعه داغ دیده این دردهاست
شیعه سالهاست که از این غم ها بر سر و سینه می کوبد..
شیعه سالهاست که هر جا درِ سوخته ای
درد مادر بارداری، کتک زدن زنی بی پنهاه و یاور
غریبی ظلم دیده
ظرف آبی گوارا
فریاد شیرخواره و کودکی تشنه
سیلی به صورت کودکی می بیند
زار زار گریه میکند و می گرید و می گرید...
من هم می گریم و سلام می گویم
و چه زیباست که با همان کلماتی که از لبهای مبارکتان جاری شد خطابتان کنم،
آری همان زیارت معروف جامعه کبیره..
اَلسَّــــلامُ عَلَیْـــکُمْ یا اَهْـلَ بَیْـتِ الـنُّــبُوَّةِ
وَ مَوْضِــعَ الرِّســـالَةِ
و َمُخْتَـــلَفَ الْمَلاَّئِکَةِ
و َمَهْـــبِطَ الْوَحْىِ
و َمَعْـــدِن الرَّحْـــمَــةِ....