بسم الله...
هوالمحبوب.
گفت فاطمیه با محرم خیلی فرق داره
فاطمیه داغش سنگین تره
شدیتره
دردناکتره...
کربلا امام حسین و یارانش
تو میدون جنگ بودن
تو میدون جنگ هم انتظار هر چیزی هست
اما مادر ما رو بی هوا پشت در...
مادر ما بی سلاح بین چهل تا حرومی نامرد
مادر ما جوون
مادر ما باردار
مادر ما برگ گل یاس
آه
آه از نفسی که به سینه رفت و بازگشت
آه از این قلب که هنوز میتپد
آه از تنی که برای تو نمرد و
جان نسپرد مادر...
یازهرا
همه ی زندگی ات را به امامت دادی
از زمین خوردنِ تو، پرچمِ حیدر بالاست.
بسم الله...
هوالمحبوب.
قاضی دادگاه خانواده
رو به مرد گفت
اصلا زن ها رو که نمیزنن
زن ظریفه
حساسه
ممکنه یه سیلی
پرده گوش زنی رو پاره کنه...
***
تمام حرف هاش روضه بود
وسط جلسه دادگاه دنیا رو سرش خراب شد
زنی که برگ گل یاسه
ضربه سیلی اون هم با دو دست
چشم هاش و تار میکنه...
قامتش رو خم
راستی کدوم زنی با سقط جنین
از دنیا رفته که
مادر ما...
مصیبت بیشتر از این حرف ها بود
چی به سرت آوردن
که تو جوونی
تو 18 سالگی
سه ماه بستری شدی و بعد...
نه
مصیبت بیشتر از این حرف ها بود
یه سیلی و یه سقط جنین
جوونمرگ نمیکنه کسی رو...
😭😭😭
بسم الله...
هوالمحبوب.
1.
روضه خون
روضه رو خوند...
مداحی
سینه زنی
دعای آخر جلسه...
خیلی ها رفتن
مجلس خلوت شد
اما روضه خون تازه روضه خوندنش گرفته بود
تازه از همه جا بوی مدینه اومد
تازه انگار راهمون داده بودن به
غربت لحظه های آخر خونه ی علی...
روضه خون روضه میخوند
ما هم کنار پیکر نیمه جونت
مادر...
****
2.
میدونم هوای همه رو داری
اما
اونی که تا ته روضه میمونه
اونی که روضه تموم میشه
هنوز دلش شکسته و اشکاش میاد
اونی که هنوز آروم نشده و بیقراره
اون یه دردی داره که فقط با نگاهت... نه
باید با دست های مجروحت
باید با سینه ی شکسته ت
باید با نوازش مادرانه ت خوبش کنی...
آرومش کنی.
****
3.
روضه خون
دعا کرد
به بیمار علی که امشب شب آخرشه
به غربت علی که بالای سرش نشسته
به بچه های مادر از دست داده
به علی که عشق از دست داده
یار از دست داده
به بی کسی علی....
آه
آه از دمی که رفت و به سینه ام بازگشت
آه از جانی که در گلو ماند
آه از قلبی که هنوز می تپد
آه از دلی که بعد از روضه ات
دیگر دل نمیشود
مادر...
یازهرا
گرچه صبح آمد ولی دیشب میان اشک ها
در فراسوی خیالت همچنان جا مانده ام...
بسم الله...
هوالمحبوب.
میگفت خیلی خواب نمیبینه
اما
همین تعداد کم خوابهایی هم که میبینه
خیلی هاشون درسته و راست درمیاد
میگفت خیلی قبل از اینکه مشکل براش پیش بیاد
یه خوابی دیده بود
که با اسم یا فاطمه ی زهرا از خواب بیدار شده بود.
حالا درست همون مشکل
نزدیک ایام فاطمیه
اون و رسونده بود دفتر ما و
باقی ماجراها...
باقی ماجراها یعنی منی که
از روز تولدم شرمنده ی تو ام
شرمنده ی این اسم سنگینی که روم گذاشتن و
از پسش بر نیومدم.
باقی ماجراها یعنی منی که
از همون بچگی دلم بیشتر از 18 سال عمر نمیخواست.
باقی ماجرا ها
یعنی چشم امیدم
به فاطمیه هاییه که داره میاد و میره
که ان شاالله
یکی از همین فاطمیه ها
تو یکی از همین روضه ها
از داغ غمت
از شرمندگی اسمت
برات بمیرم مادر....
حَیّ_عَلی_العَزا
در سطح شهر بیرق و پرچم علم کنید
دارد عزای مادرمان می رسد ز راه....
بسم الله...
هوالمحبوب.
دل تو دلمون نبود
برای دیدار با مادر شهید مدافع حرم...
از راه دوری میومد
به خاطر دیدن ما
از شهر مقدس قم
از کنار حرم خانوم فاطمه معصومه سلام الله علیها...
قبل از رسیدنش چهره ش رو توی مستند پسر شهیدش دیده بودیم
چه آرامشی
چه ایمانی
چه تواضعی...
پسر یکی یه دونه ش رو تقدیم بی بی زینب کرده بود و
بالای سر پسر شهیدش
حتی یک قطره هم اشک نریخت...
مثل مادرهایی که قربون صدقه بچه های کوچیکشون میرن
نازش میکرد و باهاش حرف میزد...
***
ازش پرسیدیم
مادر
چی پسرت و شهید کرد؟
بدون مکث جواب داد
عشق...
گفت پسرم از بچگی خیلی عاشق اهل بیت بود
تمام محرم و صفر و ایام شهادت لباس سیاه تنش بود
لعن دشمن های حضرت علی علیه السلام هم ورد زبونش...
گفت میدونستم پسرم یه روز شهید میشه
اما فکر نمیکردم توی سوریه
فکر میکردم شاید توسط دشمنای مولا شهادتش رقم بخوره....
****
به حرفاش که خوب فکر کردم
با خودم گفتم
آدم اگه واقعا عاشق باشه
برای عشقش جون میده و
شهید میشه...
آره هیچ چیزی به جز عشق
نمیتونه آدم و شهید بکنه
درست مثل شهید مدافع حرم
شهید مهدی صابری
شهیدی که روز ولادت حضرت زینب
سیاه مشقی به اسم وصیت نامه نوشت و
از این دنیای فانی بی مروت دل کند و
در راه دفاع از عشق
جان به جان آفرین تسلیم کرد...
***
بانو
اگر قبولمان کنی و
ذره ای از عشقت را به وجودمان بچشانی
ما هم یک روز شهید عشق تو خواهیم شد....
ان شاالله.
❤❤❤
میلاد ت مبارک دل مادر
مبارک دل مولا
مبارک دل ارباب
مبارک دل حضرت صاحب العصر و الزمانمان باشد.
ما نمک خورده ی عشقیم.... به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم.... به زینب ، سوگند
بسم الله...
هوالمحبوب.
وقتی دلت
بهانه ی چیزی را میگیرد
که نیست
هر کاری برایش بکنی
باز هم آرام نمیگیرد.
****
مثل هر بار دل تنگم را
به زیارت بانویی برده ام
که گفته ای
حرمش درمان دلتنگی های حرم شماست...
دلی که به سلام های از راه دور عادتش داده ای.
نکند دلم را به حال خودش رها کرده ای
و مرا به خودم واگذارده ای؟
نکند دلت را شکسته ام
که اینچنین آفتاب وجودت را
از تن یخ زده ام دریغ کرده ای
حضرت رىوف
حضرت سلطان
حضرت انیس النفوس....
متوسل شده ام تا که بیایم مشهد
نکند بند دخیلم گره اش محکم نیست؟
من که یکسال پیاپی نگهم سوی شماست
نرسیدن به ضریحت به خدا حقم نیست...
بسم الله...
هوالمحبوب.
1.
میگفت قدیم تر ها
شب که میشد
چراغ های حرم رو خاموش میکردند
و کسی و راه نمیدادن داخل حرم
خادم حرم بود
گفت یک شب خواب بی بی رو دیدم
فرمودند بلند شو چراغ های حرمو روشن کن
بیدار شدم
اعتنایی نکردم
دوباره خواب دیدم
دوباره اعتنا نکردم
تا اینکه بار سوم
خانم با عتاب خاصی بهم گفت
مگه نگفتم چراغ های حرم رو روشن کنید
سریع رفتم و چراغ ها رو روشن کردم...
صبح که شد
دیدم یه عده گرد و غبار سفر روشون نشسته
خسته
معلوم بود از راه دور رسیدن
تا اومدن تو حرم و رسیدن روبروی ضریح
گفتن دورت بگردیم خانم جان
ما دیشب راه گم کرده بودیم
چراغ های حرم تو
راه و بهمون نشون داد....
2.
یه حدیث از خودت شنیدم
حضرت رىوف مهمان نواز
امام جان
فرمودی هرکس دلش برای شما تنگ شد
بره زیارت خانوم فاطمه معصومه سلام الله ...
برای بار چندم نمیدونم
اما شکر خدا بی بی راهم داده
تا دوباره
تسلای دلتنگی ها و غم هام باشه
بانویی که نگفته همه ی دردها رو درمون میکنه
حالا دلتنگی حرم شما
دلتنگی قبر مخفی حضرت مادر
ترس از سرگشتگی و گم شدن تو این دنیا
من و میکشونه تا حرم خانم
حرمی که مثل حرم نداشته مادر برامون عزیزه
حالا باید التماس خانم کرد
تا برای ما هم چراغی روشن کنه
تا راه و از بیراه تشخیص بدیم
تا گم نشیم تو منجلاب این دنیا....
بی بی جان
از آستانه شمس الشموس اگر دورم
به یک اشاره او رو به ماه آوردم
شکسته بالم و محتاج یک نوازش تو
به دست های کریمت پناه آوردم....
بسم الله...
هوالمحبوب.
امروز میلاد پیغمبر بود اما
از دیشب تو حال و هوای نجف بودم
وقتی حتی مراسم مولودی هم
به آخرش رسیدم و
طبق معمول
ذکر یا علی گرفته بودن...
این یعنی یه سری توی کار هست.
وقتی 17 ربیع روز تولد پیغمبره
اما روز زیارتی امیرالمومنینه...
وقتی پارسال
دقیقا همچین روزی تو نجف
میشد به راحتی عطر مدینه رو
احساس کرد...
این یعنی علی جان پیامبر بوده و
پیامبر جان علی...
❤ ❤❤
امروز جان پیغمبر
دل هامون و هوایی کرد با رونمایی گنبدش
انقدر اون صحن و سرا زیباست
که حتی اگه تا همیشه گنبدش پوشیده بود
همه ی دلها رو مست ایوون طلای خودش میکرد...
امروز مدام
یاد دختر و پسری بودم
که پارسال
روبروی ایوون طلای شما
روز میلاد پیامبر، جان شما
یعنی هفدهم ربیع الاول
عقد کردند
و حالا یکسال از زندگی مشترکشون گذشت...
❤ ❤❤
راستی آقا جان
اینکه میگن دل به دل راه داره
اینکه از دیشب تا حالا
دل من انقدر تو صحن و سراتون
پر زده و هوایی شده
یعنی دل شما هم
حواسش به زاىر 17 ربیع پارسال و
ایام اربعین امسالش هست؟
میشه باز دلم و راهی کنی به صحن و سرات
میشه بعد زیارت نجف
باز من و راهی کنی به کربلا
یعنی بازم میشه مولاجان...
پر پرواز من از سمت نجف باز شده
همه دم من هوس بام تو دارم حیدر...
بسم الله...
هوالمحبوب.
یا رسول الله
ای بهترین و مهربونترین
پیامبر خدا
ما براتون خیلی کم گذاشتیم
اما شما برای ما
کم نزار آقا
تمام سرمایه ی ما
محبت شما و خانواده شماست
تمام سرمایه مون و ازمون نگیر
حتی اگه خطا کردیم و
بیراهه رفتیم...
❤ ❤❤
میلادت مبارک آقا جان
ان شاالله گل پسرتون بیاد
راه مدینه رو
برای دل های ناقابل ما باز کنه..
ما فقط به امید دیدن
آخرین یادگار شما نفس میکشیم
برامون خیلی دعا کن آقا جان....
درد ما را گوشه ی چشم تو درمان میکند
قلب سلمان را نگاه تو مسلمان میکند....