نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم


♥ اَلسَّلامُ عَلیــکَ یــا بَـقیـَــهَ الله فی اَرضِــه ♥

از خـــدا
فقــــط تــــو
برای زمیـــن
باقــــی مانـــده ای
بـرگـــــرد ...

بایگانی

۲۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

با من وعده ی دیداری بگذار...

 بسم الله... 


14. 

گفت: تنها کسی که قلبت و نمیشکنه

همونیه که اون رو آفریده...

پس فقط به خودش تکیه کن... 

گفتم همه عاشقا میخوان پیش محبوبشون باشن... 

هیچ کس جدایی رو دوست نداره... 

من و ببر یه جایی دور از همه 

من و ببر پیش خودت 

کنار حسین ات...  

از این دنیا و آدم هاش خسته م... 

      ﻳَﺎ ﺫَﺍ ﺍﻟﺠَلاَﻝِ ﻭَ ﺍلإِْﻛﺮَﺍمِ ﺣَﺒِّﺐ ﺇِﻟَﻰَّ ﻟِﻘَﺎﺋَﻚَ

 ﻭَ ﺃَﺣﺒِﺐ ﻟِﻘَﺎﺋِﻰ ﻭَ ﺍﺟﻌَﻞ لی ﻓِﻰ ﻟِﻘَﺎﺋِﻚَ ﺍﻟﺮَّﺍﺣَﺔَ ﻭَ ﺍﻟﻔَﺮَﺝَ ﻭَﺍﻟﻜَﺮَﺍﻣَﺔَ




هــوایی ...

 بسم الله ...


13.

گفتـــم اگه رفــتم سمتش و

قبــولم نکرد ... چی ؟

گفت :اون همیشه منـــتظرت بوده که

برگـــردی کنارش ...



حالا دلـــم اومده سمتِ تـــو

یه جوری ام اومده که دیگـــه

به جــز تـــو کسی و نمیخـــواد

نکنه دوباره امتحانش کنی و شکست بخوره

نکنه دوباره سر به هــوا بشه و بی معرفتی کنه

نکنه ازم خسته بشی و بخوای قِــیدم و بزنی ؟

نکنه عشــقِ حسین ات رو ازم بگیری و

من و به حالِ خـــودم رها کنی ...

         وَ الْحَمْــدُ لِلَّهِ الَّذِی لا یُخَیَب ُ آمِلُه ...


به جز تو...

بسم الله... 


12.

خدای خوب من...  

دلم میخواهد به قدری در زندگی ام باشی 

که حتی یک ثانیه ندیدنت بی تابم کند... 

یک ثانیه نبودنت نابودم کند... 

من به جز تو کسی را ندارم 

که دلم را به او بسپارم 

که بر او توکل کنم

و او بگوید خیالت جمع... 

به من که توکل کردی دیگر نگران نخواهی بود... 

دیگر فقط من هستم و تو... 

سر و کارت با من است... 

همه چیز را به من بسپار...

آری من به جز تو کسی را ندارم 

که اینگونه بر او توکل کنم 

و او آرامم کند

و مرا به حسین اش بسپارد... 

          سُبحاﻥَ ﻣَﻦ  ﻳَﻌﻠَﻢُ ﺟَﻮَﺍﺭِﺡَ ﺍﻟﻘُﻠُﻮﺏِ ....          


دلارام...

  هوالمعشوق ...

        روز گاریست به رویای حــرم دل بستم

                     حــرمت قبله دلــهاست... مرا هم ، دریــاب 



11.

چقدر خوب است 

من باشم و تو باشی و یک دنیا خاطره.. 

از روزهای کنار هم بودن 

از روزهایی که هیچ چیز بینمان فاصله نیندازد

هیچ عشقی به گرد پایمان هم نرسد... 

از روزی که من دیگر دل تو را نشکنم... 

بی معرفت نباشم... 

از روزی که فقط حسین تو در زندگی ام باشد... 

من از روزی میگویم که کنار تو آرام بگیرم 

حضـــرتِ معشـــوق... 

    ﺍَﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﻏَﻴِّﺮﺳُﻮءَ ﺣَﺎﻟِﻨَﺎﺑِﺤُﺴﻦِ ﺣَﺎﻟِﻚ...

وقتش رسیده...

  بسم الله.... 


10. 

این شبها شبهای گداییه... 

دیگه وقتش رسیده

وقتش رسیده که بیاین

وقتش رسیده که فقط شما رو بخوایم 

وقتش رسیده که فقط شما رو از خدا گدایی کنیم...

آ خدا 

امام ما رو بهمون برش گردون... 

ببین حال همه ی ما خرابه... 

ببین حال ما فقط با اون خوب میشه... 

ببین دیگه کم آوردیم 

ببین دیگه هیچی برامون نمونده 

آ خدا مگه خودت نگفتی ٱدعونی استجب لکم؟؟ 

مگه نگفتی جوابتون و میدم؟؟ 

دیگه وقتش رسیده حاجتمون و روا کنی... 

چشمامون کوره... 

چشمامون و با دیدنش بینا کن... 

خدایا تو رو به حسین ات 

اماممون رو بهمون برگردون... 

  ﺍَﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺍلمُم ﺑِﻪِ ﺷَﻌَﺜَﻨَﺎ ﻭَ ﺍﺷﻌَﺐ ﺑِﻪِﺻَﺪﻋَﻨَا

               ﻭَ ﺍﺭﺗُق ﺑِﻪِ ﻓَﺘﻘَﻨَﺎ ﻭَ ﻛَﺜِّﺮ به ﻗِﻠَّﺘَﻨَﺎ...

سلام...

  بسم الله... 


9.

وقتی دلی میگیره 

یعنی جایی گیره که نباید... 

یعنی به جز خدا رو خواستی

به جز خدا رو توش راه دادی.... 


سلام... 

سلام میزبان مهربون این شبها... 

با سلام اومدم

چون هم یکی از اسم های خودته و

هم جوابش... واجب 

سلام... 

دلم و خالی کردم از هر چی غیر تو 

دلم و تو دست های خودت بگیر و 

جز عشق خودت و حسین ات 

جای دیگه ای گیرش نده...

تا دیگه نگیره

تا دیگه نشکنه ... ( نشکوننش) 

بزار دلم صاحب داشته باشه 

بزار فقط صاحبش تو باشی... 

        ﻫَﺬَﺍ ﻣَﻘَﺎمُ ﺍﻟﺨَﺎﺋِﻒِ ﺍﻟﻤستجیر...


همان گدای قدیمی...

 هوالمحبوب... 


8.

شایــد بهشت هشــت درب داشته باشد
و درب هشتم آن
درست رو به همین جا
یعنی حریـــم ِ شمـــا باز میشود ...


انگار شبِ هشتم ماه مبارک به نام شماست...

وقتی در شبِ هشتم ماه ِ مبارک
دلم بهانه ات را گرفته است
یا ضامن آهـــو ...

حتما  حکمتی هست 

چیزی که ما از آن خبر نداریم و

فقط گاهی با قلبمان احساسش میکنیم... 

شب هشتم که میشود

دلم بهانه ی شما و حرم را میگیرد

بهانه ی همه ی مهربانیها ...

بهانه ی کنارتان بودن ...

و تا خودتان دلِ بهانه گیرم را آرام نکنید

سهم ِ من از افطارِ روزِ هشتم

بغض و دلتنگی برای شمـــاست ...

           هنوز حال و هوایی که داشتم دارم

                            هنوز طبع گدایی که داشتم دارم

            بساط شاه و گدا در کنار هم پهن است

                           کنار جایِ تو جایی که داشتم دارم

           همان گدای قدیمی که داشتی داری

                           همان امام رضایی که داشتم دارم... 

نجات...

بسم الله... 


7. 

خــدایا

به همین شبای ماه مبارکت

به قداست این ساعت ها و لحظه ها

خـــدایا بخــر ماها رو 

درستـــمون کن

نذار بیشـــتر از این شرمنده ت بشیم

خدایا من کم آوردم

من انقـــدر خراب کردم که دیگه روم نمیشه سرم و بالا بگیـــرم

وقتی میشه عشقِ تو رو داشت

وقتی میشه عاشق حسین ات بود...

خدایا من بد جور دلـــم و سیاه کردم

بد جور گیـــر افتادم

خـــدایا خودت نجـــاتم بده ....

به خاطــرِ حسین ات ازم بگذر ...

 هـذا مقـامُ مَن یَبــوءُ لَکَ بِخَطــئتِه و یَعــتَرِفُ بــِذَنــبه و یَتــوبُ اِلی رَبِّه...


عقــیق ...

یسم الله ...


6.

بعضی وقتها اصلا احتیاجی نیست

برای اثبات کوچیکی و حقـــارتت

خـــودت رو در برابر عظمت خدا

یا کرامت اولیائش ببیـــنی

بعضی وقتها با دیدن چند تا از بنده های پاک خــدا هم

عمـــقِ حقــارت خودت و میتونی حس کنی...

اینکه بعضی ها چقـــدر خوبن

و دغدغه های زندگیشون چیه و ما ...

دارم از خارجی های تازه مسلمون شده ات میگم خـــدا

اونایی که از اوج تمدن غربی آمریکا و اروپا
گل چین کردی برای خودت

اونایی که چقـــدر قشنگ این روزها دارن باهات عاشقـــی میکنن

درست مثل نگین انگشتر های عقیق ...

اونا کجان و ما کجائیم ...

اونا روز به روز دارن به تو نزدیک تر میشن و مـــا

.....

من حقـــیر و پست بودم

اما این روزها با دیدن این بنـــده های خوبت

دارم با چشــم ِ خودم وسعت ِ حقارت و کوچیکیم و میبینم...

                                   هــذا مَقــامُ الغَریــب ِ الغَریق ....


ابنُ الکــریم...

 هو المحبوب... 


کریم که باشی نگاه نمیکنی ببینی

 آنکه دست گدایی به سمتت دراز کرده است

خودش را به نداشتن زده است 

و یا واقــعا ... 

کریـــم که باشی در مرامت نیست 

دستی را که به سمتت دراز شده است خالی برگردانی... 

کریـــم که باشی 

فقـــط کریـــم بودن بلدی و بس... 

انقدر کریـــم هستی که با قدومت 

ماه ِ رمضان شد رمضانُ الکریـــم ... 

آری با شــمایم 

حضــرتِ کریــــم 

اِبــنُ الکـــریم ... 

کریــم بودن را خوب از بابایتــان به ارث برده اید.... 

 و این منم،  همان گدای همیشگی 

 با دستانی که خالی تر از همیشه به سویـــتان دراز شده است...