نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم


♥ اَلسَّلامُ عَلیــکَ یــا بَـقیـَــهَ الله فی اَرضِــه ♥

از خـــدا
فقــــط تــــو
برای زمیـــن
باقــــی مانـــده ای
بـرگـــــرد ...

بایگانی

۸ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم....

بسم الله...

هوالمنتظَـــر .


بعضے دردها هیچ گاه خوب نمیشوند

باید یاد بگیری تحمل ڪردنشان را

کشیدنشان را ...

دردِ دورے و بیخبرے از آن دردهایی ست ڪہ

حتی اگر روزی بیاید 

که تمام شود همه ے شبهاے در بِ دری و فـــراق

باز هـــم

مثلِ زخـــمے عمیق 

آثار تمامِ روزهای تنهایی و انتظار

جسمِ خسته ات را آزار خواهد داد

انگار انقـــدر خسته شده ای ڪہ دیگر

نفسی برایت باقی نمانده است 

وصال میشود نوشدارو 

اما

نوشدارویی بعد از مرگِ سهـــراب.

انتظارِ تــو اما 

هم تلخ است و هم شیـــرین

شیرین است ، چونڪہ میدانی سرانجام دارد

و تلخ ، به خاطرِ همه ے ساعتهایی ڪہ 

بدونِ حضور شما هـــدر میشود و

مےشد ڪہ باشیُ 

در کنارت بهتـــرینِ ساعتها باشـــد.

وصالتان از جنسِ شفاست

از آن شفاهایی ڪہ

هم مرده زنده میکند و 

هــم ، تمام دردهـــا را دوا 

اما 

میدانی 

بعضے دردهــا هستند ڪہ هیچ گاه خوب نمیشوند

باید یاد بگیری تحمل کردنشان را

کشیدنشان را 

که گاهے یاد نگرفتنی ترین کارِ دنیاست 

ای وای اگر نیایی و

من پایِ دردهایـــم پیر شوم و بمیـــرم.


  گفتند : هرآنڪہ غم دهد صبر دهــد

         غم آمده ،پس تو ڪے مےآیی ای صبــــر؟


شهر ری با ناله ے عشـــاقِ مولا آشناست ...

بسم الله...

هوالمحبوب .


و خودتان خوب میدانید

دستانم ڪه از همه جا کوتاه مےشود و

دردها و غصہ ها که در جانم زبانه مےکشد و

پاهایم که به کربلا نمیرسند 

کوله بارم میبندم و

به بهانه ی زیارتِ شبِ جمعه ے حرم و

به نیابت از ڪربلا 

جسم و جان خستہ ام را راهے حریم شما مےکنم ...

و خودتان خوب  میدانید 

ڪه درد و غصه بهانه است و

دلم دلتنگتان شده است 

تا دوباره 

تمام خاطره ها و 

تمام دلتنگی هایش را 

کنارِ ضریحتان به مرور بنشیند ....


دست هایم که از همه جا کوتاه میشود و

دلتنگ مدینه و مشهد و کربلا که میشوم 

خودم را میرسانم به محضر کریم و مهمان نوازتان

که حالا بعد از این همه سال 

تمام ِ دار و ندارِ دلم شده اید و 

درد آشنا ترین طبیب روح و جــانم...


به رسمِ رفاقت اما 

دستانِ به کربلا رسیده و 

پاهای زیارت رفته ام 

هر کجا که باشند باز هم 

بهانه ے سیّـــدِ کریمشان را میگیرد و

درد و دوری و دلتنگی و 

شبِ جمعه را بهانه میکنند 

تا باز هم در حریـــمِ قدسی تان پناهش دهید و

نگـــاهش کنیـــد و

رفیـــقِ راهش باشیــد ...

حضرتِ شـــاه

حضرتِ کریــــم

حضرتِ عظیــــــم.

    غم های بی حسابِ مرا زود میبرد

         نام گره گشای تو یا سیدالکریم ...


با پریشانے مـــدارا ڪن، پریشانی اگر...

بسم الله...

هو القائــم.


درد و از هر طرف بنویسی درده

درد و از هر طرف بخــونی درده

درد و از هر طرف بکشی درده ...

درد همیشه درده و

همیشه هم درمان میخواد

بعضی دردها درمان میشن و

بعضی درد ها هم ...

بعضی وقتها راهِ درمان رفتنه و

بعضی وقتها هم اومدن.

اومدنِ تـــو اما 

همه ش درمــــانه

همه ش خیـــره 

همه ش خوبیہ...

گرچه تو زندگیمون به هر دری زدیم و

خیلی درد ها دوا نشد 

خیلی زخـــم ها جــاش موند

اما 

شما که باشید

شما که بیاید 

دیگه دردی نمیمـــونه که دنبالِ درمانش باشیم

دیگه غمی نیست 

اشکی نیست

آهـــی نیست

دیگه فقط ما هستیم وشما 

با یک دنیـــا مهربانی و لبخند

اگر روزگار امان دهــد و

این درد جسم و جـــان پایان پذیرد و

آن روز را ببینم ...

    

پنهــانی در جــــانم...

بسم الله ...

هوالمعبـــود.


این شبــها نماز ڪہ میخوانم

یک دورِ کاملِ تسبیح را هم

براےِ نمازی ڪہ خوانده ام

استغـــفار میکنم...

این شبها ، ببــخش مرا 

برای تمام عبادت!هایم

ڪہ بوی گنــاه میدهد

گناهِ دوری از تـــو .


من از تــو دوری، نمیــتوانم ...

بسم الله ...

هو المعبـــود.


همیشہ وداع سختہ

تلخہ

درد داره ...

از بینِ تمامِ روضہ هاے وداع

امان از وداعِ علی و زهرا (علیه السلام)

امان از 

وداعِ عـــاشق و معشـــوق ...

امان از دلے ڪہ دلبستہ و دل ڪندن بلد نیست

امان از حالِ دلِ من 

تو شبِ آخــرِ ماهِ مهمانیِ تـــو 

امان از دلم ڪہ پاے رفتن ندارد ....


شبهای آخر است گدا را حلال کـــن ...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

آقا ببین زِ هجــرِ تو مویم سپید شد ...

بسم الله ...

هو المعشـــوق .


با خودم گفتم 

باور نمےڪنم ڪہ از دورےِ ما فقط 

چهـل روز گذشته باشد 

نه .... باور نمیڪنم 

این چهـــــــل روز 

به اندازه ے چهـــل ســـال 

بر نوڪرت 

سخت گذشتہ است ارباب.


آرام کن به جامی شور و نوای ما را ...

بسم الله...

هوالمعشوق.


آخرین شبِ جمعہ ے ماهِ رمضان است...

امشب دلم با هیچ چیزے آرام نمیگیرد 

دلی ڪہ حالا چهل روز است

 که از معشوق اش دور مانده است 

امشب عجیب بیقرارے مےڪند و

دنبالِ گمشده اش میگردد


امشب 

خودت آرام ڪن دلی را 

ڪہ اینقـــدر بهانہ گیرش کرده اے....


   یه دیوونه ،ڪہ حالشو خدا میدونه

  دلش گرفته از زمونه، اشڪ میریزه بہ هر بهونہ

  ڪی میدونہ ، چقــــدر دلـــم هـــواتو ڪرده

  چقـــــدر دلــم اسیرِ درده ،

  بزار یه کـــم دورِت بگــرده ....