نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم

یا مهدی؛ کاش این قلم نشانی تو را مینوشت نه در به دری مرا .....

نون والقلم


♥ اَلسَّلامُ عَلیــکَ یــا بَـقیـَــهَ الله فی اَرضِــه ♥

از خـــدا
فقــــط تــــو
برای زمیـــن
باقــــی مانـــده ای
بـرگـــــرد ...

بایگانی

اشک میریزم و یقین دارم که تو از حال من خبری داری ....

بسم الله...

هوالمعشوق.

 

تا حالا هیچ وقت اینجوری گریه نکرده بودم 

گریه به حال خودم 

به بیچارگیم

با دل شکستگی 

گفتم هیأت حرمه 

درست مثل لحظه اولی که وارد بین الحرمین میشم

تا نگام میفته به گنبدت 

آی زار میزنم...

گریه کردم 

گریه کردم 

گریه کردم تو آغوشت 

گفتم هیأت حرمه 

گفتم گریه میکنم و آروم میشم

درست مثل لحظه ای که چشمم میفته به ضریحت 

تو آغوش میگیرمت 

و بعد همه دردهام یادم میره ...

گریه کردم

گریه کردم

تا لحظه آخر گریه کردم

خسته 

درمونده 

دلشکسته 

گفتم چی میخواد درست شه 

من بیچاره ام 

بیچاره ترین که فقط تو رو دارم

گفتم یه کاری کن از فردا شب 

گریه هام برای تو باشه 

نه خودم ...

 

گریه کردم

نگام کردی 

خریدیم 

مثلِ همیشه 

حسین جان ❤

 

  • نون والقلم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">